کتاب جعبه جادویی یکی دیگر از داستانهای زیبای کامل کیلانی است که اهمیت شجاعت و جسارت در زندگی را به کودکان و نوجوانان گوشزد میکند. این کتاب توسط خانم زهرا علی مددی ترجمه و انتشارات مداد جادو آن را به چاپ رسانده است.
داستان درباره پسر جوانی به نام صادق است که یکی از کشورهای کرانه رود نیل زندگی میکند. صادق بسیار ترسو بود و در هر قدمی که برمیداشت؛ میترسید و منتظر اتفاقهای بد بود! با این حال صادق در سرتاسر محله به خوشاخلاقی معروف بود و دوستانش او را به این صفت میشناختند، اما وقتی مردم در مورد ترسهای او شنیدند به او لقب پسر ترسو را دادند.
همه از این اخلاق صادق سواستفاده میکردند. صادق در محل کار و زندگی اذیت و آزار و سواستفاده و فرصتطلبی دیگران را تحمل میکرد زیرا میترسید اعتراضش باعث اوضاع بدتر شود. اما سرانجام یک روز اتفاقی افتاد که شیرینی شجاعت را به صادق چشاند و صادق را از یک پسر ترسو به جوانی شجاع تبدیل کرد.
یک روز صادق پس از پایان کارش، در حالی که نگرانی و اندوه غیرقابل تحملی به همراه داشت بانک را ترک کرد. در آن روز، اذیت همکارانش در محل کار تشدید شده و ترس او را نسبت به کارهای مختلف، مسخره کرده بودند.
صادق از شدت ناراحتی _طبق عادتش_ نخواست به خانهی خود بازگردد و رفتن به ساحل رودخانه را برگزید. جایی را در کنار رودخانه انتخاب کرد تا از چشم مردم دور باشد و تنها آنجا نشست، به این امید که اندوهش برطرف شود. او برای مدت طولانی در مورد وضعیت خود و آنچه که در دیدار با دوستان، همکارانش در بانک و هممحلههایش مواجه میشد فکر کرد.
صادق مدتی به همین شکل مانده، سپس با خود گفت: «از کودکی که این گونه شکل نگرفتم، بلکه به صحبت با همکاران و ارتباط با مردم علاقه داشتم. آن ها نیز مشتاق دیدار من و لذت بردن از همراهی من بودند.»
صادق مدتها در این حالت نشست و در اندیشه فرو رفت. او واقعا نمیدانست، برای درمان وضعیت خود چه باید بکند؟