کتاب ذبیح عاشق "یادواره شهید حاج شیخ ذبیحالله"، اثر ن. شهراممهر؛ به روایت زندگی و خاطرات شهید سازمان تبلیغات اسلامی حاج شیخ ذبیحالله از زبان همسر، دوستان، همفکران ایشان میپردازد.
همسر شهید
بسم الله الرحمن الرحیم
با درود به روان پاک شهدا از صدر اسلام تاکنون، از خداوند منّان مسئلت دارم که ارواح طیّبۀ آنان را با حضرت سیدالشهداء امام حسین(ع) محشور نماید. اگرچه سخن گفتن دربارۀ شهید کاری بس دشوار است، اما سکوت در برابر عظمت او دشوارتر مینماید. از آغاز مبارزه در راه اسلام پاک، شهیدان بسیاری تقدیم احدیت کردهایم و این بار نیز شهید بزرگوار حاج ذبیحالله کرمی را همچون تحفهای به پیشگاه حق آوردیم؛ باشد که به لطف و کرمش آن را بپذیرد. او برگزیدۀ خدا، اسوۀ تقوی و پیر و مخلص امام امت(ره) بود. آنگاه که خداوند بر من منت نهاد و بر وصلت فرخندۀ ما صحه گذارد، به یقین دریافتم که زندگی سعادتمندی در پیش خواهم داشت.
به خاطر دارم هنگامی که ایشان برای خواستگاری به منزل ما آمدند، به علت جوّ نامناسبی که در قبال روحانیت وجود داشت، با مخالفت خانوادۀ روبهرو شد. پس از مدتی، یک شب مادرم حضرت امام زمان(عج) را در خواب دیدند که با معرفی آقای کرمی، در مجلس عقد ایشان شرکت کردند. مادرم هراسان از خواب بیدار شدند و پس از تعریف خواب خود ضمن موافقت با ازدواج ما، اظهار داشتند که سعادت تو در گرو ازدواج با همین فرد است. با شنیدن این سخنان، مقدمات ازدواج را تدارک دیدیم. هنگامی که شهید کرمی، شرایط ازدواج را پیش پای من میگذاشت، گفت: «ما باید پیروان راستین حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) باشیم و از آنجاکه امکان برگزاری مراسم ازدواج برای بسیاری از افراد غیرممکن است، باید به رسالت اسلامی خویش عمل کنیم و در شرایط کنونی ثابت کنیم بدون پول و طلا هم میشود خوشبخت شد.
من یک طلبه هستم و ممکن است در بدترین شرایط اقتصادی و معیشتی به سر ببریم، اما مهم این است که خودمان را به رعایت همۀ فرمانهای الهی ملزم بدانیم.» این سخنان نویدبخش یک زندگی روحانی بود و من خودم را برای تحقق بخشیدن به آن آماده میکردم. پس از آن که صحبتها به پایان رسید، مجلس سادهای برگزار شد و ایشان بعد از عقد، مهری از تربت پاک سیدالشهدا(ع) به من هدیه داد و قلبم را به آن مهمور کرد.. .