امتیاز
5 / 0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
40,000
خرید
120,000
5%
114,000
نظر شما چیست؟

معرفی کتاب خزان

خزان (انگلیسی: Autumn) رمانی با فرم جریان سیال ذهن، اثر نویسندهٔ اسکاتلندی، آلی اسمیت است که نخستین بار انتشارات هَمیش همیلتون در سال ۲۰۱۶ آن را در انگلستان منتشر کرد. این اثر اولین کتاب از سری چهارگانهٔ فصل‌هاست و به موضوعات مختلفی هم‌چون هنر، ادبیات، طبیعت، عشق، سیاست و اجتماع می‌پردازد. کتاب خزان کمی پس از «همه‌پرسی ِ عضویت بریتانیا در اتحادیه اروپا» به‌ چاپ رسید و به‌عنوان اولین «رمانِ پس از Brexit» بسیار مورد توجه قرار گرفت، زیرا به همان مسایلی می‌پرداخت که پس از تصمیم رأی‌دهندگان در جامعه مطرح شده بود. در ماه ژوئیه سال ۲۰۱۷، خزان در لیست بلند جایزه ادبی من بوکر (The Man Booker Prize ) ۲۰۱۷ قرار گرفت و در سپتامبر ۲۰۱۷ به‌عنوان یکی از شش کتاب فینالیست معرفی شد. نشریهٔ گاردین در سال ۲۰۱۹، کتاب خزان را هشتمین کتاب برتر قرن ۲۱ معرفی کرد. در ایران، این کتاب را انتشارات روزبهان با ترجمه‌‌ی آرمین کاظمیان، در پاییز ۱۳۹۹ روانه‌ی بازار کرده است.

دنیل گلاک، ترانه‌سرای قدیمی ۱۰۱ ساله، در مرکز نگهداری و مراقبت خوابیده است و رویا می‌بیند. الیزابت دیمند ۳۲ ساله، که پیش‌ترها دختربچه‌ای در همسایگی دنیل بوده، مرتب به ملاقات او می‌رود. مادر الیزابت مخالف این دوستی زودهنگام بود، بااین‌حال الیزابت رابطه‌ای صمیمی با دنیل برقرار کرده بود و از توضیحات او در مورد آثار هنری، الهام می‌گرفت. در نتیجه‌ی تأثیراتی که دنیل روی او داشت، الیزابت در حال‌ حاضر استاد تازه‌کار هنر در دانشگاه لندن است. یکی از شخصیت‌های اصلی رمان، پاولین بوتی، هنرمند هنر مردمی در دهه‌ی شصت میلادی‌ست که سال‌ها پیش‌تر فوت کرده و موضوع ِ پایان‌نامه‌ی الیزابت است. روایت کتاب، اغلب بین رویاهای طولانی دنیل، که به آستانه‌ی مرگ نزدیک می‌شود، و بازیابی دوباره‌ی ریشه‌های این دوستی و پیامدهایش، از سوی الیزابت، جابه‌جا می‌شود. 

گزیده کتاب خزان

او از شاخهٔ نزدیکِ سرش یک برگ سبز می‌چیند. بعد یک برگ دیگر می‌چیند. لبه‌هایشان را کنار هم می‌گذارد. با خوش‌سلیقگی، یکی را به دیگری می‌دوزد. («چه مدلیه؟ کوکِ زیرورو؟ کوک لبه‌دوزی؟ نگاهش کن. اون می‌تونه خیاطی کنه. وقتی زنده بود این کار رو بلد نبود. مرگ، پر از شگفتیه.») او به اندازهٔ یک پوشش تمامْ‌برگ، برگ می‌چیند. می‌نشیند، لبه روی لبه می‌گذارد و می‌دوزد. کارت‌پستالی را خاطرت هست که عکس یک دختربچه در یکی از پارک‌ها روی آن بود؛ کارت‌پستالی که در دههٔ هشتاد در مرکز پاریس از یک دستفروش خرید. به نظر می‌رسید که آن دختربچه، لباسی از برگ‌های مرده به تن داشت. تاریخِ عکس سیاه‌ و سفید، برای مدت زیادی بعد از پایان جنگ نبود. دخترک از پشت‌سر دیده می‌شد؛ با لباسی از برگ، در پارک ایستاده‌بود و به برگ‌های پراکنده و درختان روبه‌رویش نگاه می‌کرد. اما عکس، جدای از دلربایی، غم‌انگیز هم بود. تناقضِ هولناکی در تصویر آن کودک و برگ‌های مرده وجود داشت. این‌طور به نظر می‌رسید که دخترک لباس مندرسی بر تن کرده‌است. بعد دوباره، لباس‌های مندرس، دیگر مندرس نبودند؛ آن‌ها برگ بودند. خلاصه اینکه عکسی بود حول‌وحوش جادو و هم‌چنین تغییر شکل. اما باز در تناقضی دیگر، عکسی بود از مدت کوتاهی بعد از جنگ، از یک کودک که فقط دارد میان برگ‌ها بازی می‌کند، می‌توانست در اولین نگاه سطحی، تصادفی به نظر برسد؛ مثل کودکی به نظر برسد که او را کشته و لای چیزی پیچیده‌ باشند. (فکرکردن به آن هم، آزاردهنده است.)

سال نشر :
1399
صفحات کتاب :
212
کنگره :
‏‫‬‭‬‭PZ۳‏
دیویی :
‏‫‬‭‬‮‭۸۲۳/۹۱۴
کتابشناسی ملی :
5723996
شابک :
9786001741906

کتاب های مشابه خزان