امتیاز
5 / 0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
50,000
نظر شما چیست؟
موزه ی خصوصی

کتاب موزه ی خصوصی به قلم تهمینه محمدی، زندگی هنرپیشه ای قدیمی را به تصویر می کشد که بعد از گذشت سال ها فعالیت حرفه ای بر اثر اتفاقات ناخوشایند خانه نشین شده و از کار بیکار می شود.

نمایشنامه موزه ی خصوصی در سال 1395 جزو سه آثار برتر سی و پنجمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر بود. تهمینه محمدی در این نمایشنامه داستان هنرپیشه ای تنها را روایت می کند که با ورود دختری جوان به زندگی اش، تغییراتی اساسی در روند زندگی این هنرپیشه ایجاد می شود.

از دیگر آثار تهمینه محمدی می توان به نمایشنامه هایی نظیر: نجات دهنده به دوزخ خود برمی گردد، دم گرگ، فاجعه مراقب همه چیز است و مرده ریگ اشاره کرد.

در بخشی از کتاب موزه ی خصوصی می خوانیم:

گلوریا: من چی کار کنم ابراهیم؟

ابراهیم خان: برو.. برو گلوریا.. برو یه کاری بکن.. برو خونه بایست جلو آینه یا یه کاغذ و قلم بردار و بشین رو زمین، بشین پشت میز یا تو بالکن رو به آسمون، رو به ساختمونا. برو تو کوچه و به همه سگ های ولگرد و گربه های لاغر غذا بده. برو دست به یه کاری بزن. برو همه لباس قدیمی ها و عتیقه ها رو بریز دور.. بذار ببرنشون. به همه آدما اجازه بده رو کاناپه سبزه بشینن. برو وصل شو به دنیای مجازی و واقعی. هرچیزی رو که بهش معتقدی رو به اشتراک بذار.. بذار شنیده بشی، خونده بشی، نقش داشته باش تو حال و کار جهانت.. برو همه خیابونا رو پیاده گز کن. برو همه معتادایی که تو جوبا می خوابن رو و همه زنایی که کنار جاده می ایستن رو نگاه کن. برو با همه کسایی که با تو فرق دارن، حرف بزن. از اون خونه از اون دیوارا، بزن بیرون. برو تو هوای ازاد نفس بکش.

یک بار برای ابد به همه اون عشقا و رویاها و گذشته ها فکر کن و بعد بریزشون دور. پاکشون کن. همه اون چیزا و کسایی که دوست نداری رو حذف کن. خودت رو نیست و نابود کن.

همه اون شور و شوق خاک خورده و پوسیده رو بکش بیرون از وجودت. محکم نگهشون دار و بقیه ش رو بسپر به باد. باور کن. ایمان بیار که این دنیا، هیچ در هیچه. باطل الا باطیل. منتظر بیش از این نباش. تو نیستی که بفهمی مفتخر شدی و موندگار یا منفور و مطرود. هر لحظه رو اون جور که دلت می خواد زندگی کنی و نکردی هدر دادی. از این به بعد راه ضررو ببند. آخرش جز سیاهی و تاریکی ابدی هیچ خبری نیست. فقط یه چیز، شاید فقط یه چیز، بتونه مارو نجات بده. دوست داشتنِ خودت، دوست داشتِن این آدمای حقیر و بدبخت و ذلیل. دوست داشتنِ طبیعت. دوست داشتنِ همه این کثافت و ناکامی و قهر و خونریزی که دورمون رو گرفته و داره خفه مون می کنه. شاید فقط عشق بتونه دنیا رو نجات بده.

برو با هنرت، با ادبیاتت، با همه اون چیزایی که یه روز بلد بودی یه کمی زندگی رو آسون تر کن. چرا نکنیم؟ مگه جز این چاره ایی هم داریم؟ مگه جز چسبیدن به چند تا ایمان و اعتقاد خود ساخته کار دیگه ایی از دستمون بر میاد؟ شاید واقعی نباشه. کذب باشه و قلابی . اما اگه باورش نکنیم، چطور دووم بیاریم؟ پیامبرا می خواستن همین کارو برامون بکنن. تو پیشوای خودت باش.

منِ عاجز چه طور به تو کمک کنم وقتی خودم نمی دونم کجایِ کارم و بیشتر از بقیه نمی دونم. باطل الاباطیل.

رعد و برق خفیفی می زند و چراغ خاموش می شود. سکوت.

گلوریا: می دونی کی می تونه دنیا رو نجات بده؟

ابراهیم خان: ...؟

گلوریا: یک مرد تک چشم تو تاریکی.
دیویی :
‏‫‭8‮فا‬2/62
کتابشناسی ملی :
5268625
شابک :
‫‭978-600-326-335-2‬‬
سال نشر :
1397
صفحات کتاب :
56
کنگره :
‏‫‬‮‭PIR8361 /ح7587‭‬‏‫‬‮‭م8 1397

کتاب های مشابه موزه ی خصوصی