کتاب کلامپن نوشته ی شهلا میربختیار نمایشنامه ای عاشقانه اما کوتاه است که از سه صحنه پاییز، زمستان و بهار تشکیل می شود.
در بخشی از کتاب کلامپن می خوانیم:
مهربانو نمی دانم ما بردیم یا باختیم. [شیشۀ عطر از دستش به زمین می افتد و می شکند. لحظه ای به زمین و خرده شیشه ها خیره می ماند] برویم، آقای سالاری، برویم. من قدم زدن در مِه را دوست دارم. [صدای موسیقی از دوردست ها] می شنوید؟ کسی دارد با سازش ما را می نوازد.
آقای سالاری کسی دارد با قلمش ما را می نویسد.
مهربانو ما که دیگر نیستیم.
آقای سالاری باشیم یا نباشیم، هنر تا ابد باقی می ماند، درست مثل غم ون گوک.
مهربانو حق با شماست: درست مثل غم ون گوک...
در مِه ناپدید می شوند.
میترا [چمدان به دست از سمت دیگر صحنه از درون مِه بیرون می آید] من می دانم، می دانم. تمام کاج های قبرستان هم می دانند که چیزی قرار است اتفاق بیفتد. این کاج ها چه رازها که در دل ندارند! چه رازهای نگفتنی! مونا، مونا، من برای رفتن آماده ام. حق با توست. نباید ترسید. صحنه منتظر ماست. صحنۀ زندگی... شب های پُرستاره... زنبق ها... گل های آفتاب گردان... گل های آفتاب گردان...
شابک :
978-600-326-424-3