در کتاب یادداشت های یک غواص از مجموعه اوج بندگی که به همت مصیب معصومیان منتشر شده، یادداشت های هنرمند شهید، محمدعلی معصومیان در جنگ ایران و عراق است که پس از شهادت از کوله پشتی او به دست امده است.
محمدعلی معصومیان در ۳ خرداد ۱۳۴۴ در روستای بیشه سر از توابع بابل به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در دبستان «بهشت آیین» زادگاهش به پایان رساند و در مدرسهٔ راهنمایی روستای «آغوزبن» ادامه تحصیل داد.
محمدعلی در این دوران که مصادف با پیروزی انقلاب بود، نتوانست مقطع راهنمایی را به پایان برساند؛ امّا بعدها در جبهه، تا سوم راهنمایی ادامه تحصیل داد. در همین زمان، مدّتی را نیز در حوزهٔ علمیهٔ خاتم الانبیای بابل تحصیل کرد. وی پس از شرکت در عملیات قدس ۱، قدس ۲، و والفجر ۸ به عنوان غواص، در عملیات صاحب الزّمان (عج) مجروح شد و بالاخره در ۴ دی ماه ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۴ که بار دیگر سمت غواصی را عهده دار بود، بعد از رزم بسیار سنگین و رشادت تحسین برانگیز، و عبور از جزیره ام الرصاص در «جزیرهٔ ام البابی» به شهادت رسید.
رشادتی که به گفتهٔ خودش «در این عملیات ملایک را به حیرت واداشت.» پیکر او پس از یازده سال در گلزار شهدای بیشه سر به خاک سپرده شد.
امروز، غروب پنجشنبه، در سنگر نگهبانی نشستهام. از دور، دریاچۀ «دربندیخان» عراق بهواسطۀ نور آفتاب، تلألؤ زیبایی دارد. در این فکرم که چه بنویسم. آیا بنویسم برف زیادی میبارد؟ یا برف زیادی چون کلاه سفید بر سر کوه نشسته است و باد میوزد؟ آیا باید اینجا هم از برف و بهمن کوه سخن گفت؟ اینجا باید از ایثار، ازخودگذشتگی، شجاعت، و شهادت سخن گفت. از آن سخن گفت که مجروحی را دیدهای که در فکر خود نیست و در فکر مجروح دیگر است. آخر اینجا دیار عاشقان است. اینجا، جای وصال عاشق به معشوق است. اینجا، جای ممزوج شدن با خداست؛ نه با برف و باد.
اینجا، جای دیدار عاشقان متعهّد با مهدی(عج) است. اینجاست زیارتگاه مصلح جهان. اینجاست جایی که یاران نمازشب میخوانند و با آن منتقم خلوت میکنند و میگویند: کی میآیی تا انتقام خون شهدای کربلا و شهدای ایران را بگیری؟ بیا اینجا و ببین چه کسانی هستند. یک عده آدم دیوانه؛ امّا دیوانۀ اباعبدالله. چه کیفی دارد زیارت عاشورا در اینجا! چه صفایی دارد دعای کمیل و توسل!