کتاب آن سوی آبگینه مجموعه اشعار آیینی و مذهبی سروده ی سجاد برزگر جوینانی است. سجاد برزگر جوینانی در کتاب آن سوی آبگینه، اشعاری را سروده است که به تمام انسان ها کمک می کند لباس رزم بپوشند و در جنگی که میان خیر و شر درگرفته است شرکت کنند. جهان گرفتار فتنه های گوناگون است و این فتنه ها همان هایی است که امیرالمومنین سال ها پیش درباره ی آن ها هشدار داده بودند. حال باید دانست که در جنگی که در میان خیر و شر درگرفته است و عقاید و اعتقادات مختلفی از هر سو به سوی مردمان هجوم می آورد، چه کرد و چه برخوردی داشت. اشعار کتاب آن سوی آبگینه به شما کمک می کند تا با نظم و سامان دادن به اندیشه ی خود، به عنوان پیروز از میدان این جنگ خارج شوید.
در فکرِ نور بودم ناگه طنینی از دور فریاد زد که برگرد، ای آفریده ی کور* لرزید تاروپودم، ترسیدم از صدایش من رو به سایه کردم تا بشنوم ندایش* از قلب سایه ها گشت نقشی عجیب پیدا دیدم که دیوی از آن یک لحظه شد هُوِیدا* پَست و ضعیف گردید اعضایِ جسم و جانم احساس کردم آنجا، بی حس شده زبانم* محصور گشتم آسان، در یک حباب و هسته مهمانِ دیو بودم، در آن فضایِ بسته* لُکنت گرفتم از ترس، در آن هوای پُر سوت می کرد جسم آن دیو، من را به جاذبه، شوت*