امتیاز
5 / 3.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
57,900

نظر دیگران

نظر شما چیست؟

معرفی کتاب کودک، خانواده، انسان 

کتاب کودک، خانواده، انسان نوشته ادل فیبر و دیگران می‌باشد و انتشارات آقائی آن‌را به چاپ رسانده است. این کتاب اثری روشنگرانه، صمیمی و تأثیرگذار، دربردارنده‌ی رویکردها و نظریه‌های دکتر هایم جینات درباره‌ی پرورش کودکان است که از زبان دو مادر به نام‌های آدل فابر (Adele Faber) و الین مازلیش (Elaine Mazlish) شرح داده می‌شود.

این دو مادر هیچ‌کدام دانش‌آموخته یا کارشناس علم روان‌شناسی نیستند. آدل فابر کارشناس ارشد علوم تربیتی و معلمی از نیویورک است و الین مازلیش کارشناس تئاتر است و در مؤسسات پرورش کودکانی که به مشکلات تربیتی دچارند، به کار مشغول است. هر دوی آنان سه فرزند دارند. آن‌ها پس از پنج سال شرکت در جلسات آموزشی دکتر جینات درباره‌ی راه‌های مؤثر پرورش کودکان، تلاش کردند به روش‌های مختلفی مانند گفت‌وگو با والدین و معلمان و... شیوه‌های نوین تربیتی او را تبلیغ و ترویج کنند. اما چه شد که آن‌ها چنین نیازی را در خود و دیگران تشخیص دادند و برای رفع آن دست به کار شدند؟

کتاب کودک، خانواده و انسان به والدین کمک می‌کند تا بتوانند در مسیر فرزندپروری صحیح قدم برداردند و به رشد و ارتقای جامعه کمک کنند.

بخشی از کتاب کودک، خانواده، انسان 

به ما گفته می‌شود که همه احساسات بچه‌ها، حتی آن‌هایی که بار منفی دارند، بایستی به رسمیت شناخته شوند: بازی با اسباب‌بازی‌ای که این‌قدر سخت به کار می‌افتد بایستی خیلی مأیوس‌کننده باشد! «وقتی عمه جان لپت را نیشگون می‌گیرد، خیلی ناراحت می‌شوی؟»

حالا می‌توانستم بفهمم که گرفتن آینه‌ای در مقابل احساسات بچه چگونه می‌توانست مفید واقع شود. به‌جای اینکه مثل گذشته کوشش کنیم با دعوا و مرافعه با کودکانمان مقابله کنیم، می‌توانستیم با این روش جدید رابطه خانوادگی را آرام‌تر و آسان‌تر کنیم. صبح، سر صبحانه وقتی پسرم دیوید گفت: «آه، این تخم‌مرغ خیلی شله!»، به جای یک نطق طول و دراز درباره اینکه او اصلا نمی‌داند راجع به چه حرف می‌زند و اینکه تخم‌مرغ امروزی دقیقا همان قدر پخته که دیروزی‌ها، به سادگی گفتم: «آهان، پس تو دوست داری تخم مرغت سفت‌تر باشه!» این به مراتب آسان‌تر بود و باعث شد تا موضوع تخم‌مرغ چندان بغرنج نشود. با این همه رمز احساسات را درست درک نمی‌کردم تا اینکه اتفاقی چشم‌های مرا به کل این مبحث گشود: یک شب توفانی، وقتی مشغول صرف شام بودیم، آسمان رعد و برقی زد و خانه در تاریکی فرو رفت. وقتی چند لحظه بعد، جریان برق دوباره وصل شد، به نظرم آمد که بچه‌ها خیلی ترسیده‌اند.

بهترین کاری که می‌توانستم بکنم این بود که ترسشان را کمتر کنم. می‌خواستم بگویم: «خوب، خیلی هم بد نبود، هان؟» که شوهرم تد شروع به صحبت کرد و گفت: «عجب، انگار خیلی ترسناک بود!» بچه‌ها به او خیره شدند، حرف او به نظرم قابل‌قبول آمد. دنبالش را گرفتم و گفتم: عجیب است، وقتی چراغ در اتاق روشنه همه چیز به نظر آدم خوب و دوستانه است، اما همین اتاق وقتی تاریک می شه چقدر ترسناکه؛ نمی دونم چرا، اما این واقعیت داره.

صفحات کتاب :
233
کنگره :
‏‫‭HQ۷۶۹‬‬‬
دیویی :
‏‫‭۳۰۱/۴۲۷‬‬‬
کتابشناسی ملی :
9631163
شابک :
9786227660456
سال نشر :
1403

کتاب های مشابه کودک، خانواده، انسان