کتاب درسنامه زبان و ادبیات فارسی، اثر صالحه غضنفری؛ در سالهای اخیر روند جذب دانشجویان غیرفارسی زبان در دانشگاههای ایران افزایش یافته است. این دانشجویان، پس از گذراندن دورۀ آموزش زبان فارسی، در رشتههای مورد علاقۀ خود مشغول به تحصیل میشوند و بنا بر سرفصل تعیین شده در وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، ناچار به گذراندن درس فارسی عمومی هستند.
این درس نیز عمدتاً برای آشنایی دانشجویان ایرانی با تاریخ ادبیات فارسی، دورهها، انواع و سبکهای مختلف ادبی و نیز مهارتآموزی در زمینۀ نگارش دانشگاهی و رسمی تنظیم شده است. از این رو ضرورت تدوین منابعی که با توجه به نیاز، علاقهمندی، سطح زبانی و دانش زمینهای مخاطب غیرفارسیزبان فراهم آمده باشد، آشکار میگردد. این درسنامه پس از نیازسنجی آموزشی و انجام مطالعات میدانی و پژوهشهای دانشگاهی و برمبنای چهارچوب ارزیابی خوانایی متن، برای تقویت مهارتهای زبانی دانشجویان غیرفارسیزبان، تدوین شده است.
معرفی کتاب برای دانشجویان غیرفارسی زبان: شما در بخش اول این درسنامه متنهایی را میخوانید و با مشاهیر ادب فارسی آشنا میشوید؛ شاعران و نویسندگان بزرگ و نامداری که در تاریخ ادبیات ایران و جهان شناخته شده و اثرگذار بودهاند. همچنین نمونههایی از شعر و نثر ادب فارسی برای شما انتخاب شده که هم میتوانید صدای خوانش درست آنها را بشنوید و از موسیقی همراه آن لذت ببرید و هم میتوانید با راهنمایی استادتان، آنها را بخوانید و بفهمید.
تمرینها و پرسشهایی نیز برای بحث و گفتوگو در کلاس طراحی شده که به تقویت مهارت گفتوگوی شما کمک میکند. علاوه بر این، هر درس شامل یک تمرین نوشتن است که مهارت نوشتاری شما را افزایش میدهد. در بخش دوم این درسنامه، با آیین نگارش زبان فارسی آشنا میشوید که شما را تا حدودی با قوانین نوشتارهای علمی، رسمی و دانشگاهی آشنا میکند و برای نوشتن مقالات علمی، پایاننامه و مکاتبات اداری، برای شما سودمند است. در مطالعۀ این درسنامه توجه داشته باشید که هدف از یک سو، گسترش دانش عمومی و اطلاعات فرهنگی و از سوی دیگر، افزایش دانش زبانی، گنجینۀ واژگانی و ارتقای مهارتهای زبانی شما بوده است که در نهایت توانش ارتباطی شما را در محیط دانشگاهی بهبود بخشد. پس سعی کنید در مطالعۀ متنها و انجام تمرینها، اهداف تدوین این درسنامه را دنبال کنید و البته برای پیشرفت در یادگیری مهارتهای زبان فارسی به این مطالب بسنده نکنید.
پشتوانۀ علمی کتاب: این مجموعه برخاسته از تجربة 10 سال کار آموزشی و پژوهشی در زمینة آموزش زبان فارسی به غیرفارسی زبانان است که پیش از این، در قالب رسالۀ دکترای تخصصی نگارنده با عنوان «معرفی چهارچوب ارزیابی خوانایی متنهای فارسی برای غیرفارسی زبانان» و چندین مقالۀ علمی- پژوهشی نگاشته و منتشر شده است.
موسی و چوپان
حضرت موسی در راهی چوپانی را دید که با خدا سخن میگفت. آن چویان میگفت: «ای خدای بزرگ! تو کجا هستی، تا نوکر تو شوم؛ کفشهایت را تمیز کنم؛ سرت را شانه کنم؛ لباسهایت را بشویم؛ پشههایت را بکشم؛ شیر برایت بیاورم؛ دستت را ببوسم؛ پایت را نوازش کنم؛ رخت خوابت را تمیز و آماده کنم؛ بگو کجایی؟ ای خدا همهی بزهای من فدای تو باد! های و هوی من در کوهها به یاد توست».چوپان فریاد میزد و خدا را جستوجو میکرد. موسی پیش او رفت و با خشم گفت: «ای مرد احمق! این چگونه سخن گفتن است؟ با چه کسی میگویی؟ ای بیچاره! تو دین خود را از دست دادی؛ بیدین شدی؛ بیادب شدی این چه حرفهای بیهوده و غلط است که میگویی؟ خاموش باش؛ برو پنبه در دهانت کن تا خفه شوی، شاید خدا تو را ببخشد.
حرفهای زشت تو جهان را آلوده کرد؛ تو دین و ایمان را پاره پاره کردی؛ اگر خاموش نشوی، آتش خشم خدا همهی جهان را خواهد سوخت». چوپان از ترس گریه کرد. گفت: «ای موسی تو دهان مرا دوختی؛ من پشیمانم؛ جان من سوخت» و بعد چوپان لباسش را پاره کرد؛ فریاد کشید و به بیابان فرار کرد. خداوند به موسی فرمود: «ای پیامبر ما! چرا بندهی ما را از ما دور کردی؟ ما تو را برای وصل کردن فرستادیم نه برای بریدن و جدا کردن. ما به هر کسی یک اخلاق و روش جداگانه دادهایم.
به هر کسی زبان و واژههایی دادهایم. هر کس با زبان خود و به اندازه فهم خود با ما سخن میگوید؛ هندیان زبان خاص خود را دارند. و ایرانیان زبان خاص خود و اعراب، زبانی دیگر. پادشاه زبانی دارد و گدا و چوپان هر کدام زبانی و روشی و مرامی مخصوص خود. ما به اختلاف زبانها و روشها و صورتها کاری نداریم؛ کار ما با دل و درون است. ای موسی! آدابدانی و صورتگری جداست و عاشقی و دل سوختگی جدا؛ ما با عاشقان کار داریم. مذهب عاشقان از زبان و مذهب صورتپرستان جداست. مذهب عاشقان، عشق است و در مذهب عشق، لفظ و صورت میسوزد و معنا میماند. صورت و زبان، علت اختلاف است؛ ما لفظ و صورت را میخواهیم، ما سور دل و پاکی را میخواهیم». موسی چون این سخنها را شنید، به بیابان رفت و دنبال چوپان دوید. رد پای او را دنبال کرد. چویان را یافت؛ او را در آغوش گرفت و گفت: «مژده بده، مژده بده که خداوند فرمود:
هیچ آدابی و ترتیبی مجو هر چه می خواهد دل تنگت بگو».. .