کتاب تاج خانم به قلم مرضیه فانی توسط نشر افسانه نیکان منتشر شده است .در ابتدای آن نوشته شده است که تمامی نامها و وقایع کاملا اتفاقی انتخاب شده اند و واقعی نیستند. این جمله ما را یاد برخی از فیلمهایی می اندازد که شاید شخصیت های ان یا معادل آنها بسیار در پیرامون ما دیدنی است.
"رمانی پر هیجان و ملموس از دیار شرق ایران که نقطه به نقطه آن را نویسنده زیسته است" این تعریف شاید دقیق ترین تعریف برای وصف این اثر از جانب چندین تن از داستان نویسان برجسته امروزی است.
وقتی بی بی گفت علاء تو را از پدرت خواستگاری کرده دهانم از تعجب باز ماند. علاء علاء مگر به من فکر هم کرده بود؟ علاء پسری که وقتی دو سالش بود از پدر یتیم شد و مادرش به خاطر خرج و مخارج زندگی با مردی ازدواج کرد که چهار فرزند دختر و پسر داشت و همسرش به رحمت خدا رفته بود.
قد متوسطی داشت، صورتی گندمگون و چشمانی میشی با گونه هایی برجسته ابرو و موهای مشکی او جذبه خاصی به چهره اش داده بود. با باباعلی قرابت و نزدیکی خاصی داشت با این که روستای آنها با ما فاصله داشت ولی خیلی به خانه ما می آمد پدر زیاد به او محبت میکرد ناپدری علاء تنها لطفی که به حق او کرده بود این که او را به مکتب فرستاده و ملایش کرده بود. در سن هجده سالگی به خدمت سربازی رفت و بعد از آن دیگر من علاء را ندیدم حالا بی بی می گوید...