سیر در کتاب تا کوچههای آسمان و بررسی وقایع تلخ و شیرین زندگی این مرد آسمانی، فضای روحی خواننده را عوض خواهد کرد. شهید صیاد شیرازی با آن که در بسیاری از صحنههای نبرد حضور فعالی داشت امّا هیچگاه غافل از توکل و توسل و عبادات معنوی اش نبود. هرچند در فضای ارتش پهلوی تنفس کرده بود، ولی کشتی وجودش را به سلامت از دریای متلاطم رژیم به ساحل رسانده بود، آنچه صیاد را بزرگ کرده همین بود و نه چیز دیگر.
نوع رفتارهای فردی، اجتماعی و نظامیگری صیاد میتواند بهترین الگو برای همکاران او و سایر مردم باشد. کتاب تا کوچههای آسمان حکایت شخصیت مردی از جنس آفتاب، بنام علی صیاد شیرازی است.
ما اینجا نمایشنامه بازی نمی کنیم که بخواهم چهره خشمناک نشان دهم. همه ما با هم همدل، همراه و همنیت هستیم و می دانیم برای چه اینجا آمده ایم. از برادرهای رزمنده، افرادی برای سرکشی به خانواده هایشان رفته بودند. عده ای از آن ها، بر حسب تعهدی که سپرده بودند، مأموریتشان تمام شده بود امّا با سرعت برگشتند و گفتند: «وقتی در شهرمان بودیم دیدیم که هواپیماهای عراقی بر سر مردم بمب می ریزند و ما هیچکاری از دستمان ساخته نیست.
یادمان افتاد که از جبهه آمده ایم و باید برای شکستن دندان آن ها و بهخاکمالیدن پوزه شان، دوباره به جبهه برگردیم». البته بر حسب وظیفه، ما باید همیشه ارتشی ها را در جبهه نگهداریم، ولی موظف نیستیم که برادران نیروهای بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را خارج از تعهدشان نگه داریم. امّا گاهی مسئله تعهد، ارتباط و تکلیف دیگری پیدا می کند و انسان میفهمد که باید چه کار کند. اگر نیروی بسیجی که اکنون آماده انجام عملیات است، جای خود را به نیروهای تازه وارد بدهد، این نیروی تازه وارد به آموزش و توجیه نیاز دارد، همچنین استفاده از نیروهای تازه وارد باعث افزایش تلفات می شود و ممکن است بر اثر همین تلفات زیاد در یک قسمت شکست بخوریم. این که عده ای از شما بیشتر از سه چهارماه است که به خانواده هایتان سرکشی نکرده اید، نهایت ایثارگری است.