نظر شما چیست؟

معرفی کتاب سلطان عجیب

کتاب سلطان عجیب، اثر کامل کیلانی؛ داستان‌­های بسیاری برای کودکان نوشته است که داستان «سلطان عجیب» یکی از آن‌هاست.

او داستان پادشاهی به نـام عجیب را روایـت می‌کـند که در طی داسـتان، اتفاقـات شگـفت‌انگیزی برایش می‌­افتد و سرنوشتی عجیب همچون اسمش پیدا می‌کند.

گزیده کتاب سلطان عجیب

قصری در جزیره
سلطان عجیب به امید یافتن چند انسان، به مدت نُه روز در جزیره سفر کرد. سپس در روز دهم، آتشی فروزان را دید که از دور معلوم شد. پس سریع به سمت آن رفت و وقتی نزدیک شد، قصری مجلل از مس دید.

او فهمید که پرتوهای خورشید بر آن منعکس می‌شود و برای کسی که از دور آن را می‌دید، به نظر می‌رسید که آتش روشن و سوزانی را می‌بیند. سلطان عجیب جلوی آن قصر، ده مرد یک چشم را دید که چشم راست خود را از دست داده بودند. او شگفت‌زده شد و به آنان سلام کرد.

آن‌ها پاسخ سلامش را به خوبی دادند و از او استقبال کردند و از او پرسیدند: «از کجا آمده‌ای؟» سلطان داستان خود را به آنان گفت و آنان از سرنوشت او شگفت‌زده شدند. سلطان عجیب می‌خواست علت نابینایی آن‌ها و اقامت‌شان را در تنها قصر جزیره‌ای متروک از آن‌ها بپرسد، اما بر در قصر خواند: «هر کس در کاری که به او مربوط نیست دخالت کند، با چیزی روبه‌رو خواهد شد که آن را دوست نخواهد داشت.» پس سوالش را نپرسید. وقتی شب شد، خوردند و نوشیدند.

سپس تا نیمه شب نشستند و صحبت کردند. سپس یکی از آن‌ها به یارانش گفت: «وقتش رسیده تا به وظیفه‌ی خود عمل کنیم.» همه به اتاق بزرگی رفتند، لباس سیاه پوشیدند و سپس صورت خود را به سیاهی آغشتند. مرتب می‌گریستند و بر سرشان می‌کوبیدند و می‌گفتند: «این پاداش فضولی است. این پاداش کسی است که در آنچه به او مربوط نیست، وارد شود.»

صفحات کتاب :
31
کنگره :
PJA۴۸۹۰‬
دیویی :
‭[ج]۸۹۲/۷۳۶‬
کتابشناسی ملی :
۹۵۸۰۷۶۶
شابک :
978-622-91329-3-7
سال نشر :
1403

کتاب های مشابه سلطان عجیب