کتاب خط فکه یادداشت های سید محمد شکری است. اکنون سید محمد شکری شهید شده است و یادداشت ها، اوست که منتشر شده و یاد او را زنده نگه می دارد. سید محمد دومین شهید خانواده شکری است قبل از او برادرش سید علی هم شهید شده بود. سید محمد دانشجوی رشته پزشکی بوده، درس را رها می کند و به جبهه می رود و در جبهه آموخته هایش را پیاده می کند و به کار امدادرسانی مجروحین می پردازد.
یادداشت های سید محمد شامل: مأموریتش در فاو، رفتن به خط فکه، در مورد گردان عباس و اعصای آن گردان و مأموریت در مهران و جبهه شلمچه می شود. او لحظه به لحظه دقیقه به دقیقه خاطرات خود را حالات خود و رزمندگان را قبل از عملیات و بعد از عملیات، مناجات های خود و همرزمانش، وصیت نامه نوشتن شهیدان قبل از عملیات ها، پرپر شدن شهیدان امداد رسانی اش در جبهه را نوشته است. در آخر کتاب هم وصیت نامه ای که قبل از شهادتش نوشته بود آمده است.
سیدمحمد در دانشگاه علوم پزشکی تهران مشغول بود. بیشتر اساتید موافق حضور وی در جبهه نبودند و اعتقاد داشتند او یکی از نخبههای علمی کشور در آینده خواهد شد. یکی از اساتید از فرمانده گردان بهداری لشکر خواست از حضور سیدمحمد در عملیات جلوگیری کند. فرمانده به محمد گفت: «حضرت امام فرمودند امروز حضور در جبهه واجب کفایی است. ما امدادگر به اندازه کافی داریم نیازی به شما نیست. به دانشگاه برگرد.»
سیدمحمد از گردان تسویه کرد اما در گردان عمار امدادگر شد. فرمانده در عملیات کربلای 5 او را دید و گفت: «آقا سید! مگر قرار نبود برگردی دانشگاه؟» سیدمحمد گفت: شما نیروی امدادگر به اندازة کافی داشتید و به من نیاز نداشتید اما اینجا به دلیل کمبود امدادگر به من نیاز دارند.
بسم الله الرحمن الرحیم
این سندی ارزشمند از اوضاع جبهه و خوی و خصلت بسیج است. این حرفها برای مردم دنیای مادی و ظلمانی قابل فهم و درک نیست، اگرچه سراسر هشت سال دفاع مقدس از آن پر شده است.
نگارش روان و روشن و موشکاف این نوشته بر ارزش سندی آن میافزاید و شهید عزیز نویسندهی این خاطرات با این نوشته نیز بخشی از فضای مصفای روح بسیجی را مجسم میکند.
رحمت خدا بر روح پاکش باد …
«این از جمله نوشتههایی است که حتما باید به زبانهای دیگر ترجمه شود» ۱۳۷۰/۹/۱۹
نظر دیگران //= $contentName ?>
عالی بود بعد از سالها دوباره شوق دیدارش دردلم جوشید یاد لبخندهای زیبا و وچهره مهربانش افتادم یادت گرامی و روح...