این کتاب به خاطرات شهدا در موضوع خودسازی اختصاص دارد. شهیدانی که میدانستند شهادت اوج تعالی انسان است؛ برای رسیدن به آن از خود شروع کردند. زشتی گناه و معصیت را شناختند و از خود دور کردند. تلاش و تمرین در طریق خودسازی، دلیل پیروزیشان شد و دلیل ماندگاریشان. آنانی که پس از نماز صبح مشارطه می کردند؛ با نفس خود شرط می گذاشتند که امروز نباید گناهی از من صادر شود. در طول روز از خود مراقبه می کردند که مبادا در گفتار، رفتار و حتی نیتهای خود، از جاده بندگی خدا منحرف شوند و شب هنگام مانند یک بازپرس موشکاف، نفس خود را محاسبه کرده، اعمالشان را از نظر می گذراندند.
خودسازی به سبک شهدا سعی کرده با ارائه خاطراتی از شهدا در موضوع مشارطه، مراقبه، محاسبه و معاقبه راه خودسازی را پیش روی خواننده بگذارد. از ویژگیهای این کتاب ذکر حدیث، روایت یا حکایتی از بزرگان دین ذیل هر خاطره است تا مویدی بر صحت و درستی آن باشد.
آمریکا بودیم و دوره ی خلبانی را میگذراندیم یک روز داشتم رد میشدم که دیدم جلوی بولتن پایگاه شلوغ شده نوشته ای توجه همه را جلب کرده بود. خودم را از بین جمعیت رساندم جلو با تیتر درشت نوشته بودند دانشجو عباس بابایی ساعت دو بعد از نیمه شب میدود تا شیطان را از خود دور کند.
رفتم سراغش گفتم عباس بولتن پایگاه رو دیدی؟ اینا چیه نوشتن؟» گفت ول کن چیزی نیست پاپی شدم و اصرار کردم تا قضیه را برایم تعریف کند. گفت چند شب پیش بدخواب شدم رفتم میدون چمن کمی بدوم کلنل با خانومش داشت از شب نشینی بر میگشت که من رو دید. بهم گفت برای چی این موقع شب میدویی؟ گفتم دارم ورزش میکنم.» گفت «راستش رو بگو کی این موقع شب ورزش میکنه که تو میکنی؟ گفتم «حقیقت اینه که محیط خوابگاه آلوده ست وسوسه های شیطون بدجوری اذیتم میکنه تو این وضعیت آدم اگه حواسش به خودش نباشه زود به گناه می افته. این کار رو انجام میدم که فکر گناه از سرم بیرون بره
راوی هم دوره خلبانی
نظر دیگران //= $contentName ?>
عالی...