کتاب مدیرعامل، اثر فرشاد نجفیپور؛ به نتایج حاصل از پژوهشهای محققان حوزهی مدیریت در زمینهی عوامل تاثیرگذار بر موفقیت مدیر عاملهای بزرگ تکیه دارد؛ نویسنده این مطالب و نکات درخشان را با زبانی ساده و روان همراه با تجربیات کاری خود جمعبندی و در اختیار مخاطب میگذارد و توصیههای مفیدی به مدیران عامل ارائه میدهد تا با سرلوحه قراردادن این توصیهها، در عین کسب رضایت کارکنان، به موفقیت سازمانی دست یابند.
غرور بیجا
غرور یک صفت است و غیر طبیعی هم نیست. غرور میتواند انگیزه، اعتماد به نفس، احترام و مقبولیت را در پی داشته باشد. اما چرا کمتر کسی آدمهای مغرور را دوست دارد؟ شاید باید بین غرور و شخصیت مغرور تفاوتهایی باشد یا اینکه غرور انواع بجا و بیجا دارد؟ یا اینکه غرور تا اندازهای بجاست و بیش از آن بیجاست؟ وقتی به متون معتبر علمی موجود مراجعه میکنیم میبینیم که اندازهی غرور چندان مهم نیست، ولی بعضی غرورها واقعا بیجا هستند.
غرور یک شمشیر دو لبه است که یک لبهاش میبرد و لبهی دیگرش نمیبرد. اگر با لبهی برندهاش با مردم برخورد بکنیم از ما بدشان خواهد آمد. پس بد نیست تفاوتهای غرور بیجا و بجا را بدانیم. تفاوتهای غرور بیجا و بجا را میتوان اینگونه بیان کرد. اول: غرور بجا در زمینهی اعتماد به نفس جا دارد و موجب افزایش انگیزههای درونی میشود. اینها عاشق موفقیتند و اولویت اولشان موفقیت است و بهشدت تلاش میکنند که بهترین باشند.
اینها از تلاش لذت میبرند و کلا شادند. گروه مقابل هم عاشق موفقیتند، اما نه برای اینکه از بهترین بودن لذت میبرند، بلکه میخواهند مدام خود را به رخ دیگران بکشند. اینها انگیزهی درونی قدرتمندی ندارند و معمولا از موفقیتهای خود چندان خرسند هم نیستند چون نگران فردایی هستند که شاید چیزی برای به رخ کشیدن در مقابل دیگران نداشته باشند. اینها اعتماد به نفس خوبی ندارند و از خودشان شرمندهاند برای همین شیوهی دفاعی جبرانشان بیشفعال شده تا اعتماد به نفسشان را بهزور در محدودهی مطلوب نگه دارد.. .