کتاب راه به قدمهای تو روشن میشود نوشته هاکان منگوچ و ترجمه فائزه پورعلی میباشد و انتشارات نسل نواندیش این کتاب را به چاپ رسانده است.
اگر مولانا نگاهی به تجربیات و اتفاقات انسانهای قرن بیستویک میانداخت به چه میاندیشید؟
برای مشکلاتی که در این عصر «سرعت و شتاب» با آنها دست به گریبان هستیم:چه راه حلی ارایه میداد؟
هاکان مگنوچ در این کتاب که نوشته است، به دنبال پاسخ این پرسشها است. متفکر بزرگ از قرن هفتم،روح رنج کشیده انسانهای عصر کنونیمان را صدا میزند و به آنها بیستویک قاعده طلایی را یادآوری میکند. اینکه هیچچیز حل نشدنی نیست و راه حلی دارد. زمزمه میکند که در دل هر درد، درمانی وجود دارد.
آیا میتوان درمان را یافت؟
اگر به جای درستی نگاه کنی، بله!
زمان آن است که چشم دلتان را به جای درست بگشایید.
گنجی که به دنبال آن هستی، درست همانجاست که ایستادهای.
خوشآمدی، همسفر من!
سایة حق بر سر بنده بود عاقبت جوینده یابنده بود
برای برگزاری سمینار و اجرای موسیقی به دهکده مایورکا در کشور اسپانیا دعوت شده بودیم. پس از تمام شدن برنامه خواستیم چند روزی در آنجا بمانیم و چرخی در آن حوالی بزنیم. از بچگی عاشق این بودم که در جاهای ناشناخته بگردم و حتی دوست داشتم گم شوم ؛ برای همین خودرویی اجاره کردیم و خواستیم گوشه وکنار دهکده را بگردیم. پس از اینکه جاهایی یکی از یکی زیباتر را گشتیم، به خلیج متروکهای رسیدیم.
در ساحل به آن بزرگی فقط چهار یا پنج نفر حضور داشتند. به تماشای غروب آفتاب نشستیم و شروع به صحبت کردیم. سپس از بین آن پنج-شش نفر در ساحل، زنی به ما نزدیک شد. به انگلیسی سلام کرد و از ما پرسید: « آیا به زبان ترکی استانبولی صحبت می کنید؟» گفتیم: «بله»