امتیاز
5 / 0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
60,750
نظر شما چیست؟

معرفی کتاب نمایشنامه آواز بیداری

کتاب نمایشنامه آواز بیداری، اثر خانم سودابه رمضانی توسط انتشارات متخصصان منتشر شده است. فرهنگ عامه میهن عزیزمان ایران سرشارست از قصه‌ها، مثل‌ها، شعرها و ترانه‌های فولکلور و بازی‌های کودکانه گروهی و انفرادی جذاب و سودمند برای سلامت جسم و روان کودکان است.

در نگارش این نمایشنامه تلاش شده به تعدادی از این بازی‌ها و ترانه‌ها اشاره شود، هر چند اندک ولی بهانه‌ای خواهد بود برای یادآوری و حفظ آن‌ها در بین مردم. کتاب نمایشنامه آواز بیداری، اثر خانم سودابه رمضانی؛ از یک روز صبح آغاز می‌شود که خروس قصه از خواب بیدار شده و می‌بیند که خورشید در آسمان نیست و‌ گمان می‌کند که خورشید گم‌ شده است. وقتی به دنبال خورشید می‌گردد، خورشید صدایش می‌کند و به او می‌گوید که گم‌ نشده و همین بالا در آسمان است و‌لی تب کرده و مجبور شده ابرها را را روی صورتش بگذارد تا خنک شود. در متن ترانه‌های نمایشنامه برخی از ابیات ترانه‌های مربوط به آثار منوچهر احترامی، نویسنده معروف آثار کودکان و ‌‌خالق آثار بیادماندنی «حسنی» در دهه شصت، وجود دارد، زیرا آثار این هنرمند ارجمند در عین سادگی و شیرینی در امر تربیت و دانایی کودکان بسیار تاثیرگذار بوده و به ابعاد مختلفی از چالش‌های ذهنی و نیازهای تربیتی کودکان توجه و اشاره دارد. این اثر برای مخاطبان سنین خردسال و ‌کودک نگاشته شده است و تم مورد نظر «خودشناسی و آگاهی از استعدادهای خود» ‌و«هوشیاری» است.

گزیده کتاب نمایشنامه آواز بیداری

(یک خرگوش در میان صحنه مشغول گریه کردن است، کلاغ و  خروس از یک گوشه وارد می‌شوند)
کلاغ: اِ اِ ِ اِ... اه... خرگوش کوچولو چرا داری گریه می‌کنی؟
خرگوش: آخه هیشکی نمیاد با من بازی کنه.
خروس: چرا؟ دوستات کجان؟ موشی و سنجاب... شماها که با هم خیلی دوست بودید.
خرگوش: آره هنوزم هستیم، ولی امروز چون هوا ابره... هوا یه کم سرد شده... ماماناشون گفتند که بمونند تو لونه‌هاشون و بیرون نیان.
کلاغ: عیب نداره، حالا اینکه این همه غصه نداره... عوضش بیا با هم دیگه بازی کنیم.
خرگوش: آخه من امروز این کشو آورده بودم تا باهاشون بازی کنم، ولی تو که نمی‌تونی این کش‌رو روی زمین نگه داری؟
(کلاغ سعی می‌کند دو سمت کش را به وسیله پنجه‌هایش نگه دارد ولی موفق نمی‌شود)
کلاغ: نه نمی‌تونم پنجه قوی می‌خواد.
(خرگوش دوباره گریه می‌کند)
خروس: گریه نکن خرگوش... یه دقیقه صبر کن ببینم من شاید بتونم.
(خروس یک سمت کش را به تنه‌ی یک درخت می‌بندد و حلقه‌ای درست می‌کند و سمت دیگر حلقه را با پنجه‌هایش می‌کشد)
خرگوش: آفرین، آفرین... همین طوری خوبه...

صفحات کتاب :
۵۷
کنگره :
‏‫‬‮‭PIR۸۳۴۵
دیویی :
‏‫‬‮‭[ج]۸‮فا‬۲/۶۲
کتابشناسی ملی :
۹۴۱۴۱۳۴
شابک :
978-622-7540-34-5
سال نشر :
1402

کتاب های مشابه نمایشنامه آواز بیداری