کتاب اسلام و توسعه نوشته علی اخترشهر در انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی منتشر شده است.
امروزه و ملتها و دولتها بیش از پیش با پیامدهای توسعه آشنا شده اند و فاصله موجود میان شمال و جنوب، آنها را به تفکر عمیقی واداشته است. صرفنظر از تفاوت های تاریخی، فرهنگی، اعتقادی، اقتصادی و جغرافیایی همه دولتها و ملتها خواهان توسعه فراگیرند و در جستجوی ریشههای تقسیمبندی کنونی جهان و داوری شفابخشی برای رهایی از شرایط عدم توسعه و دستیابی به بهرههای توسعه هستند.
در دهههای گذشته چنین تلقی میشد که توسعه چیزی جز افزایش پایدار سرانه تولید ناخالص داخلی همراه با دگرگونی ساختار اقتصادی و ارتقای کلی سطح زندگی بخشهای وسیعی از مردم نیست، اما اکنون همگان به این نتیجه رسیدهاند که «توسعه چیزی بیش از نوسازی و رشد اقتصادی است» و علاوه بر بهبود سطح مادی زندگی، عدالت اجتماعی، آزادیهای سیاسی و بزرگداشت ارزشها و سنتهای بومی را هم دربرمیگیرد.
حتی اقتصاددانان توسعه که در هر حال موضوع مطالعات خود را قلمرو اقتصاد در نظر میگیرند، اذعان دارند که توسعه پدیدهای صرفاً اقتصادی نیست و علاوه بر بهبود وضع درآمدها و تولید، آشکارا متضمن تغییرات بنیادی در ساختمان نهادهای اجتماعی و اداری و نیز طرز تلقی عامه و در بیشتر موارد باورهای فرهنگی و فکری است، آنگاه که از توسعه سخن به میان میآید، باید جمیع این وجوه را شامل شود.
حال سوالی که مطرح میشود، این است که توسعه غربی با توسعه اسلامی چه فرقی دارد؟ در جواب باید گفت که کتاب اسلام و توسعه بر آن است تا به این سوال پاسخ گوید. برخی میگویند: نظام سرمایهداری غرب از لحاظ توسعه کارآمد است و مشکلات و موانع اقتصادی و معیشتی جامعه خویش را حل کرده و حداقل رفاه معقول در زندگی امروزی را برای یکایک شهروندان خویش فراهم ساخته و لذا توسعهیافته است.
در جواب این عده باید گفت که اینها به انسان فقط از وجه مادی مینگرند و همه چیز را از دریچه نفع مادی و سود لحاظ مینمایند، در حالی که توسعه در مفهوم دینی مترادف با معنای تکامل است. مبنای توسعه دینی توأمان بودن توجه به ماده و معنی و به تعبیر دیگر دنیا و آخرت است، لذا آنچه که کتاب اسلام و توسعه درصدد آن است، اثبات این مسأله است که توسعه مادی و این جهانی، بدانگونه که در غرب رایج است، در اسلام غایت محسوب نمیشود، بلکه وسیلهای برای رسیدن به غایتی به نام تکامل است.
در اسلام توسعه تنها فرایند تولید نیست، بلکه فرایند خودکفایی در تولید همراه با عدالت در توزیع است و این یک فرایند مادی نیست، بلکه فرایندی انسانی است که هدف آن، توسعه و پیشرفت فرد در هر دو زمینه مادی و معنوی است. به عبارت دیگر آنچه که اسلام در باب توسعه نظر دارد، بار مکتبی و اخلاقی و انسانی آن است.
توسعه همه عواملی را تقویت میکند که به افزایش حجم معنوی، اخلاقی، تربیتی و حیات طیبه انسانی کمک کرده، در زمینه رشد معنوی، الهی و تقرب انسانها و جامعه، یاری رسانیده، موانع و آفتها را میزداید. در سایه این روح معنوی و الهی حاکم بر اشخاص و ملت و جامعه، روابط انسانی و الهی را در جامعه برقرار مینماید و موجب حسن روابط اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در جامعه میگردد...