کتاب تو که آن بالا نشستی داستان های شنیدنی از شهید مهدی زین الدین, از تامین معاش خانواده در کودکی تا عروج به عرش در جوانی است. در این نوشتار خاطراتی از زبان اقوام، دوستان و آشنایان شهید مهدی زین الدین (فرمانده سپاه) نقل شده است.
یکی از علمای قم که با مهدی آشنا بود، تعریف می کرد: رفته بودم جبهه، مقر لشکر هفده همان نزدیکی محل استقرار ما بود. با خودم گفتم برم یه سری به زین الدین بزنم. می دونستم تازگی ها فرمانده لشکر شده. وقتی به آن جا رسیدم و سراغ فرماندهی رو گرفتم، گفتند سنگر فرماندهی نداریم.
گفتم: پس آقای زین الدین کجا هستند چادری را نشانم دادند و گفتند: آقای زین الدین رفتن ماموریت، وقتی برگردن می آن توی این چادر شما همین جا منتظر باشین...