کتاب ره عشق نوشته جناب آقای مهدی علی بخشی منتشر شده در نشر متخصصان است. این کتاب دومین اثر جالب توجه از آقای مهدی علی بخشی میباشد که با حسی متفاوت سعی در پرداختن به مفهوم عشق از زوایای فردی و اجتماعی دارد!
سبک رایج این کتاب واج آرایی بوده و سرشار از استعارههای چشم نواز میباشد، گویی که شاعر بنا دارد مخاطب را در داستانی پر رمز و راز با خود همراه سازد؛ به عنوان مثال شعر "جنون" به طور جنون آمیزی دارای فراز و فرودهای منحصر به فرد خود است و احوال متفاوتی را در مواجه با عشق روایت میکند!
در کتاب ره عشق جملات منحصر به فردی در مواجه با عشق پدیدار شده است که خواننده را به وجد خواهد آورد؛ به عنوان مثال در همان شعر "جنون" این بیت که " ای کاش چشمانت تا ابد آیینه دیدار جهان من باشد" شاعر اوج یگانگی عشق را به تصویر درآورده است. از این دست جملات را میتوان در بسیاری از اشعار کتاب مشاهده نمود، به عنوان مثالی دیگر در شعر "نگار" بیت ابتدایی آن عبارت است از " جانانه جانم را جادوی جاودانگی تو پوشانده" که باز هم نشان از وصلت عمیق با عشق دارد. در مجموع برخی از اشعار این کتاب همانند شعر "تنها" رنگ و بوی اجتماعی دارد، برخی دیگر همانند شعر "شوریده" بسیار راز آلود است که حتی شعر را میتوان بصورت عمودی و افقی خواند؛ برخی دیگر از اشعار همچون شعر "یکی بودن" مضمونی فردی دارد؛ و در نهایت برخی اشعار مانند شعر "آب" نیز پارا فراتر گذاشته و به یگانگی انسان با طبیعت پرداخته که در نوع خود رنگی متفاوت از مفهوم عشق ایجاد نموده است.
از نکات قابل توجه دیگر در کتاب، استفاده از تصاویر مفهومی نگاشته شده توسط خود شاعر در هر شعر است که حال و هوای متفاوتی را برای این اشعار ایجاد نموده است. شاعر این کتاب حتی از فرصت طراحی جلد کتاب نیز استفاده کرده و روی جلد و پشت جلد کتاب را نیز مزین به کلماتی پرمعنا، زیبا و مملو از احساس نموده است؛ بگونهای که با دیدن اشعار روی جلد کتاب هم میتوان به محتوای غنی و عمیق کلمات بکار برده شده پی برد.
با خواندن کتاب ره عشق میتوان به آسانی دریافت که اشعار این کتاب سعی بر آن دارد تا راز و رمز گمشده امروز بشر در دنیایی آلوده به روزمرگی و فراموشی را در قالب کلمات موزون و مملو از احساس به تصویر در آورد.
طعمِ بودنِ بدونِ مرز را تنها در سرزمین عشق یافتهایم،
همان زمینی که گهوارهی آگاهی،
گوهرِ تجربهی زیستنِ در هم را بی اختیار، در اختیارمان داد؛
زیستن به دور از خواستنِ هیچ چیز الا فصل عاشقی؛
فصل طلب عشق از عشق
فصل رنجِ عشق از عشق
فصل معرفتِ عشق از عشق
فصل یکی شدنِ عشق از عشق
و زیستنِ بدون بازگشت خاطراتِ دیده شده،
و دیدن آرزوهای نگاشته نشده،
گریز توهم زمان از زمانهی زندگی،
فرصت استغنا از قبیله ی خدایان،
و لمس آرمان شهر مملو از شهود بی شَهوَت؛
سراپاشدن از طلب رنج،
رنج بال و پر شدن برای پرواز
تا معلق شدن در هوای تازه
و پیوستن به یگانگی عشق..