کتاب از بازی خارج شو نوشته جناب آقای ابراهیم (کوروش)عشوری منتشر شده در نشر متخصصان است. انسان موجودی است که حضور در شرایط بد شناخته شده را به حضور در شرایط خوب ناشناخته ترجیح میدهد. انسان دارای شخصیتی است که تنها با شناخت به آرامش میرسد و در طول زندگیاش، تمام تلاشش را به جهت حفظ و ماندن در دایره شناخت و یا همان حاشیه امن، صرف میکند.
جالب است بدانید که در اکثر مواقع، روند شناخت و برداشت هر شخص از محیط، با روند شناخت و برداشت شخص دیگر دارای تضادهایی است و حاصل این تضادها، شکل گرفتن شخصیتهای متفاوت انسانیست. به طور خلاصه، ریشه تمام تفاوتها به چگونگی درک و برداشت ما از واقعیت باز میگردد. در فیزیک، مفهومی بهنام واقعهگرایی وابسته به مدل وجود دارد که قطعیت ما از واقعیت را به چالش میکشد.
به طور خلاصه، این مفهوم معتقد است که: «مغز ما، دادههای ورودی از حواس پنج گانه را ترسیم و مدلی برای جهان ارائه میکند. زمانی که مدل شناخته شده، در تفسیر رویدادها موفق عمل کند، ما چیستی واقعیت را به آن مدل نسبت میدهیم!» طبق این تعریف، حقیقت از آن همه است؛ اما هر انسانی بسته به میزان درکش، تنها بخشی از حقیقت را در اختیار میگیرد.
در کتاب فیه ما فیه مولانا آمده است: «حقیقت آیینهای بود که از آسمان به زمین افتاد و شکست. هر کس تکهای از آن را برداشت، خود را در آن دید و گمان کرد که حقیقت نزد اوست. حال آنکه حقیقت نزد همگان پخش بود ...» در کتاب از بازی خارج شو سعی شده تا تکههای حقیقت را از دنیاهای «روانشناسی، جامعه شناسی، فلسفه، پزشکی، الهیات، عرفان، فیزیک کلاسیک و فیزیک کوانتوم و...» جمع آوری، و از آنها به جهت رسیدن به نسخه برتر انسانی استفاده شود. به طور خلاصه، این کتاب برای اینکه شما را با خود برترتان آشنا کند، شما را از مسیری همراهی میکند که تقریباً تمام انسانهای کره زمین، بسته به میزان درکشان از واقعیت، در لابهلای برخی از صفحاتش گرفتارند. امیدوارم که مفاهیم این کتاب، مشاور و همراه شخصی شما، در لحظه لحظه زندگیتان باشد.
شواهد نشان میدهد، که دنیای امروزه ما، این دنیای مدرن و پر زرق و برق، عمدتاً در راستای حواس پرتی و افسرده کردن انسانها طراحی شده است. هر چه یک انسان در معادلات، بازی و سرگرمیهای دنیای امروزی، گرفتارتر شود، به همان میزان هم، ناراضیتر میشود. انسانهای ناراضی و افسرده را خیلی خوب میشود مهار کرد، میشود ذهنشان را به بازی گرفت و از آنها سوء استفاده کرد، مطمئن باشید آنها برای رهایی خود هیچ تلاشی نمیکنند.
در حال حاضر نظامهای حاکم بر دنیای امروزی، این قاعده را به خوبی درک کردهاند و از این حالت اجتماعی، در راستای منافع خود سوء استفاده میکنند. به عنوان مثال ادوارد برنایس خواهر زاده زیگموند فروید، بخشی از زندگیش را در صنعت تبلیغات فعالیت داشت، او با آموزههایی که از دایی خود آموخته بود، تمام کالاهایی که تبلیغ میکرد را با نوعی بازی با روان انسان درمیآمیخت. او زمانیکه میخواست تبلیغ یک کالایی را انجام دهد آن کالا را با نیازها و شرایط ایده آل یک زندگی سالم گره میزد و آن کالا را در ضمیر ناخودآگاه انسانی با احساسی از نوع شادی و رضایتمندی آمیخته میکرد.