کتاب چگونه رسانههای مدرن ذهن ما را نابود میکنند؟ از سوی انتشارات آلاچیق کتاب با ترجمه زینب موحدی منتشر شده است.
این کتاب راهنمایی برای درک و یادگیری مقابله با آسیبهایی است که رسانهها به اذهان ما وارد میکنند.
کتاب چگونه رسانههای مدرن ذهن ما را نابود میکنند؟ ویژگیهای عجیبوغریب رسانهها را به ما معرفی میکند. مثلاً ویژگیهایی از قبیل تمرکز افراطگونه رسانهها روی شایعهها، اصرار آنها روی چیزهای جدید، قدرت آنها برای تشدید حسادتها و خودبیزاریها، دفاع بسیار متفکرانه آنها از خودشان، گستره توجه آنها که اکنون تنگتر از هر زمان دیگری است، وسواس فکری رسانهها درباره شهرت و نگرش حقبهجانب آنها که در همهٔ داستانهای خبریشان به چشم میخورد. ما مشغول همزیستی با رسانههایی زیانآور هستیم که خودمان متوجه آسیبزدنهای آن نبودیم.
رسانههای مدرن خیلیوقتها حکم یک بیماری را دارند. این کتاب راهی برای درمان این بیماری است. هدف این کتاب، رهاندن خودمان از چنگال قدرت انکارناپذیر رسانهها و دستیابی به خاطری آسوده و تفکری خلاق است.
آنچه رسانهها در کانون توجه ما قرار میدهند، «واقعیت» نیست؛ بلکه گلچینی محتاطانه از رویدادهایی دستکاری شدهاند تا وحشتناک جلوه کنند. قطعاً تصویری که رسانهها از جهان «واقعی» تولید میکنند، بسیار نازلتر از تصویری است که اجداد قرون وسطاییمان، که هیچچیزی از دنیای آن طرف مرزهای دهکدهشان نمیدانستند، از جهان داشتند.
بیشتر وقتها، اخبار مربوط به بلایا و حوادث ذهن ما را شستوشو میدهند و به این ترتیب، در برخی حالتهای روحی خاص، قدرت دفاعیمان به تدریج شروع به فروپاشی میکند: شاید خیلی از خانه بیرون نرویم، شاید دیگر چیز زیادی برایمان باقی نماند که وقتی نزدیک خانه میشویم، به خاطرش ذوق کنیم. افق دیدمان تنگ و تنگتر میشود، نمیتوانیم فضای باز و طبیعت بیکران را در ذهنمان ثبت کنیم، فلات آند و صحرای بزرگ غرب را از یاد میبریم، در اتاقی کوچک و بدون تهویه با چند آدم دوست نداشتنی گیر میافتیم و همه شروع میکنیم به فریاد زدن.
ممکن است بلایا اصرار بورزند و ما را نشانه بگیرند، وحشتهای خارجی با وحشتهای داخلی در هم بیامیزند. شاید دیگر نتوانیم در برابر چیزهایی که میشنویم، مقاومت کنیم؛ چیزهایی از این قبیل که ما نوعی تراژدی در میان کل موجودات زنده هستیم، اینکه نمیتوانیم از هیچ چیزی دست بشوییم، اینکه از رحمت خدا دور ماندهایم، اینکه میل به آسیب زدن به افراد بیدفاع داریم، اینکه چپیها هم به اندازۀ راستیها بد هستند و اینکه سلطنت خشم و کینهجویی هرگز به پایان نمیرسد. شاید اکنون بیش از هر زمان دیگری از همه چیز آگاه باشیم؛ اما شاید هم در آستانۀ زوال عقل قرارگرفتهایم.