کتاب شخصیت پردازی پویا به توصیف فنون و ترفند هایی می پردازد که نویسندگان به منظور شکل دادن به شخصیت های آثارشان به کار می برند.
هیچ کس نمی گوید خلق شخصیت های عالی برایش مفت و مسلم تمام شده. آسان هم نیست (اگر کسی گفت آسان است، به حرفش گوش ندهید)، اما فرمول و قاعده و قانون دقیقی هم ندارد. هیچ نرم افزاری ندارد که دانلودش کنید، ویژگی های شخصیت ها را در ابزار جست وجویش تایپ کنید، و دستور بدهید قهرمان های جذاب و حیرت انگیز از توی آن سبز شوند (اگر کسی این را هم گفت، حرفش را باور نکنید).
شما شخصیت ها را از هر آنچه خودتان هستید خلق می کنید: از ادراک ها، عواطف، اعتقادها، باورها، سوابق، سال ها مطالعه، آرزوها، و رؤیاهای خودتان. آفرینش شخصیت ها فرایندی نیست که نقشه ای قابل ردیابی داشته باشد، یا فرایندی ساده یا سر راست نیست. به صبر احتیاج دارید و به درون بینی و به آزمایش و خطا.
و حتی در این صورت هم گاهی این شخصیت خیالی که در ذهن می پرورانید آدم چموشی است که با شما راه نمی آید. با این همه، قطعاً فنون و ترفندهایی هستند که می توانید هنگام استفاده از شیوه آزمایش و خطایتان در شخصیت پردازی از آن ها استفاده کنید. فلسفه وجودی این کتاب هم همین است: شرح و توضیح همین فنون و ترفندها. بخش اول کتاب به شرح و نوع استفاده از ظاهر و جلوه های بیرونی شخصیت ها در شخصیت پردازی از همان نوع که در گزارش های پلیس می آید می پردازد:
شکل و شمایل، لباس، جثه، نام (ها)، محل تولد، شغل، و طرز حرف زدن.
بخش دوم به آنچه در ذهن شخصیت شما می گذرد می پردازد: افکار، نگرش ها، ترس ها، عشق ها، و رؤیاهای شخصیت.
در بخش سوم، این جنبه های درونی و بیرونی شخصیت را برای خلق یک طرح داستان به کار می گیریم: هریک از آن ها را چگونه به کار بگیریم تا رفتار اولیه شخصیت، واکنش های او در برابر دیگران، اتخاذ تصمیمات خطیر، و تغییرهای او را در طول رمانمان نشان دهیم.
در کتاب شخصیت پردازی پویا سرانجام، در این باره بحث می کنیم که شخصیت پردازی به شکل گیری درون مایه (مضمون) کلی کتابتان کمک می کند یا نمی کند.
آدمیزاد همواره جذاب، غافلگیرکننده، و شگفتی آفرین است. کافی است برای دیدن این حقیقت یک روزنامه را بردارید، هر روزنامه ای، و بخوانید. اگر رمانتان را با مردم شخصیت هایی شروع کنید که احساستان به شما می گوید، آن گاه رمانتان جذاب، غافلگیرکننده، و شگفتی آفرین می شود. در یک کلام، رمانی واقعی می شود. پس بگذارید کار را شروع کنیم.
میبینید در اینجا چه اتفاقاتی میافتد؟ راجر بایدـ یا درواقع برداشت اولیهٔ شما از این شخصیت این استـ رشد کند و متحول شود. صرفاً کافی نیست فکر کنیم او آدم «خوب، مهربان، و ایثارگری» است. خوانندگانتان باید باور کنند او شخصی است که علاوه بر گناه، تردید و دودلی، غم، نفرت، و عشق، پیشداوریهای غلط ما را نیز تجربه میکند. اگر ما در راجر فقط مهربانی و ازخودگذشتگی را ببینیم، حوادث دیگر داستان برایمان قانعکننده و باورکردنی به نظر نمیرسند. آن وقت میگوییم: «نه، باور نمیکنم این بابا واقعاً چنین کاری بکند.»
برای اینکه باور کنیم او «چنین کاری میکند»، لازم است راجر را فردی پیچیده نشان دهیم، با تضادهای درونی که انگیزههای مختلفی او را به حرکت درمیآورند: مردی که ممکن است واقعاً مهربان و فداکار باشد، اما محبتهایش گاهی بیجاست (در چه مواردی؟) و ازخودگذشتگیاش شاید دلیل دیگری جز خیرخواهی داشته باشد. شاید احساس نیاز میکند که بر همهٔ اطرافیانش سلطه داشته باشد.
شاید نمیتواند بین عزت نفس خود و اینکه چه «وجهه» ای از خود را به فرزندانش نشان دهد تمایزی قائل شود. شاید ناخودآگاه میخواهد فرزندانش ضعیف باشند تا او قدرتمند جلوه کند. نویسنده باید نشان دهد انگیزهٔ آقای راجر کدامیک از این احتمالات بوده است. خلاصه، ما به یک آدم واقعی نیاز داریم. به آدمی با شخصیتپردازیِ اصیل، پیچیده، و پرمسئله؛ شخصیتی با ملغمهای از تضادهای درونی، درست مثل همهٔ ما.