کتاب «معرفتشناسی» اثری از رابرت آئودی است که توسط علیاکبر احمدی ترجمه و در انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی منتشر شده است.
با مراجعه به تاریخ فکر و فلسفه میتوان دریافت که دغدغه معرفت، عمری به درازای خود فلسفه دارد. انسان ابتدا چنین پنداشت که واقعیت را تماماً چنانکه هست، دریافته است؛ لکن در فرایند تفکر و بررسی واقعیت مجبور شد به تفکیک میان اندیشههای درست از نادرست بپردازد و این آغازی برای پرداخت جدی به معرفتشناسی شد و تدریجاً سؤالاتی چند درباره معرفت، ذهن فیلسوفان را به خود مشغول کرد.
از آنجاکه بحث معرفتشناسی، بهصورت یک بحث مستقل و جدی، محصول تلاش متفکران غرب است و این مباحث، خواهوناخواه، به ما منتقل خواهند شد و اذهان و افکار ما را به نتایج و آثار خود متوجه و مشغول میسازند، ما نیز نمیتوانیم به این مباحث بیتوجه باشیم.
کتاب «معرفتشناسی» با نگرشی تاریخی، به بررسی مجموعهای از مفاهیم، نظریهها و مسائلی که برای به دست آوردن درکی از شناخت و توجیه لازماند، پرداخته و کوشیده است در وادی گزارشهای توصیفی، ربط و نسبت این نظریهها را با عوامل معرفتی بسنجد و دگردیسی نظریهها را در بستر آن تحلیل کند. پرسشهای اصلی نویسنده که در کتاب آمده در مورد سرشت ادراک حسی و آنچه میتوانیم از طریق ادراک حسی یا منابع دیگر شناخت بدانیم ـ با آنچه به غلط خیال میکنیم که از این رهگذر میدانیم ـ میباشد و اینکه فقط منابع شناخت به ادراک حسی، یعنی دیدن، شنیدن و چشیدن محدود نمیشوند؛ بلکه باورهایی نیز وجود دارد. با مراجعه اجمالی به تاریخ فکر و فلسفه میتوان دریافت که دغدغه معرفت، عمری به درازای خود فلسفه دارد. دقتنظر و جامعیت نسبی بحثهای گسترده کتاب «معرفتشناسی» با عنوان نظریه شناخت و توجیه و توجه به این واقعیت که مطالعه کتاب نیازی به برخورداری از پیشزمینه فلسفی ندارد، باعث شده است که این کتاب، اثری کمنظیر در حوزه معرفتشناسی باشد و میتواند بهخصوص برای دانشجویان تشنه مباحث معرفتی، جذاب و مفید باشد.
موجه بودن به آن معنا که در مورد باورهای من در زمینه آنچه در مقابلم است، مصداق دارد، لزوماً یک فرایند نیست؛ یعنی مثلاً چیزی شبیه به تطهیر شدن نیست که نیازمند فرایند تطهیر باشد. باورهای من درباره آنچه روبه روی من قرار دارد موجه نیستند؛ زیرا درست مانند هنگامی که با دلیل آوردن برای باور مشکوکی از آن دفاع می شود، با فرایند توجیه شدن همراه بوده اند، اما باورهای پیش گفته ازاین دست نیستند؛ اصلاً پرسش موجه بودن یا نبودن در مورد آنها مطرح نمی شود. هیچکس حرف مرا زیر سؤال نبرده و از من نپرسیده است چرا باورهای مزبور را بر زبان آوردم. آنها موجه اند، زیرا چیزی وجود دارد که به سبب آن، چنین باورهایی برای شخص به هنجار و معقولی همچون من مناسب اند. ما با آغاز کردن از یک تقابل می توانیم بفهمیم موجه بودن چیست. آنها هیچ ربطی به حدس و گمان ندارند و مناسبتشان برای من بدان دلیل است که به طور طبیعی و واضح، از ادراک حسی ام برخاستهاند؟