کتاب «بدبیاری»، اثری داستانی نوشته سینتیا کادوهاتا میباشد که توسط محمد پوررکنی به فارسی ترجمه شده و در نشر آلاچیق کتاب به چاپ رسیده است.
بدبیاری به تب شبیه است. می توانی دارو مصرف کنی و در تخت دراز بکشی و سوپ مرغ بخوری و هفده ساعت پشت سر هم بخوابی، اما هر موقع خودش بخواهد، قطع میشود. فصل برداشت گندم فرا رسیده و سامر میتواند مدتی از درس و مشق دور باشد. اما پایش را هم حتی از خانه بیرون نمیگذارد، چون می ترسد دوباره مالاریا نیشش بزند. بدبیاری پشت بدبیاری، مادربزرگ کمردرد دارد و سامر را مقصر همهچیز میداند. برادرش، جاز بیرفیق شده، چون تنها دوستش از انجا رفته. در عرض شش هفته، هفت بار ماشینشان پنچر شده، از طرف دیگر اینبار پدر و مادرش نمیتوانند خانواده و گروه پارکرها را برای درو کردن زمینها همراهی کنند، چون باید بروند ژاپن و کنار چند نفراز فامیلهایشان باشند که آخر و روزهای عمرشان را سپری میکنند. با شک و تردیدهای بسیار از کانزاس راهی سفری طولانی و پرپیچوخم از میان کشتزارهای گندم میشود. آیا باز بدبیاری انتظارش را میکشد یا اینبار بخت روی خوشش را به او نشان میدهد؟