مجموعه ی دستانی "بال های رنگی رنگی" با نثری لطیف و شاعرانه به روایت داستان هایی از زندگی پنج تن آل عبا می پردازد.
بال های رنگی رنگی جلد اول: "چیک چیک چیک" روایت بخشی از زندگی پیامبر اسلام حضرت محمد (ص).
بال های رنگی رنگی جلد دوم: "آسیاب بچرخ" روایت بخشی از زندگی حضرت فاطمه (س).
بال های رنگی رنگی جلد سوم: "کوهی که خنده رو بود" روایت بخشی از زندگی امیرالمؤمنین حضرت علی (ع).
نه خیر! نی نی چشمهایش را بسته بود. دهان کوچولویش را باز کرده بود و اوووووو....
فرشته مخملی بال زد جلوتر... اشک های نی نی را با بال هایش پاک کرد و گفت:
نی نی لالایی تازه دلش می خواهد. بعد، بال زد به طرف پنجره. از درخت ته کوچه صدای جیر ... جیر... جیر... می آمد. فرشته مخملی جیرجیرها را بغل کرد و بال زد و رفت پیش نی نی، صدا را هل داد توی اتاق. نی نی صدا را شنید. پنجره را نگاه کرد و دوباره.. ـ او...و...!
یکهو بال هایش را به هم زد و گفت: فهمیدم! به طرف کوچه ی بغلی حرکت کرد و رسید به خانه ی نقلی ته کوچه.
فرشته مخملی سرش را یواش از پنجره کرد داخل. بچه ها کنار حضرت زهرا نشسته بودند. حضرت زهرا بغلشان کرده بود. بچه ها دست هایشان را بالا پایین می بردند و به سایه هایشان ریز ریز می خندیدند. حضرت زهرا برایشان قل هو الله می خواند و بچه ها پشت سرش یک صدا.
فرشته مخملی بالهایش را باز کرد و هر چی جا داشت، قل هو الله توی بغلش جا داد. بعد، بال زد و رسید پیش نی نی و قل هو الله را هل داد توی اتاق. داداش ابروهایش را بالا داد و گفت: چه صدای نرم و لطیفی!
نی نی صدای حضرت زهرا را شنید.
آسمان را نگاه کرد و بازهم...
اووو.... اووو... اووو... و خوابش برد.
نظر دیگران //= $contentName ?>
فوق العاده زیبا...