مجموعهی داستانی "بال های رنگی رنگی" با نثری لطیف و شاعرانه به روایت داستان هایی از زندگی پنج تن آل عبا می پردازد.
بال های رنگی رنگی جلد اول: "چیک چیک چیک" روایت بخشی از زندگی پیامبر اسلام حضرت محمد (ص).
بال های رنگی رنگی جلد دوم: "آسیاب بچرخ" روایت بخشی از زندگی حضرت فاطمه (س).
بال های رنگی رنگی جلد سوم: "کوهی که خنده رو بود" روایت بخشی از زندگی امیرالمؤمنین حضرت علی (ع).
این کتاب به دو بخش صف گل های سرخابی و راز قطره های نقره ای تقسیم شده که با تصاویر رنگی، زیبا و جذاب برای کودکان و نوجوانان.
ماجرای عجیب غریب:
یک روز، پیامبر آمد در حیاط و برای وضویش آب برداشت. آن وقت، جیرجیرک ها روی درخت یک صدا جیرجیر کردند. مورچه ها صف کشیدند و دور پای پیامبر جمع شدند. نهال کوچولو موچولو هم صاف و محکم شد. برگهایش سبز تر و انگار، قد کشید! باورت می شود؟ فرشته نُقلی بال هایش را تکان تکان داد.
فرشته خنده رو گفت: اما پیامبر که رفت، حیاط خلوت و ساکت! نهال ریزه میزه خم شد، پژمرده و بی حوصله شد. هر بار که پیامبر برای وضو به حیاط می آمد، همین اتفاق می افتاد. تا اینکه تصمیم گرفتم کاری کنم تا حیاط شاد و شلوغ پلوغ بماند. فرشته نُقلی گفت: چه کار، چه کار کردی؟
دفعهی بعدی، بال زدم و جلوتر رفتم. پیامبر دستش را توی آب کرد. یک مشت آب برداشت و ریخت روی صورتش. دستم را بردم جلوتر و زیر صورتش گرفتم.
یک دانه، دو دانه، سه دانه از وضویش ریخت کف دستم. قطرهها را نگه داشتم. وقتی پیامبر رفت، دانه ها را یکی یکی پای نهال ریختم. مورچه ها بوی پیامبر را حس می کردند و می دویدند کنار نهال. جیرجیرکها جیرجیر می خواندند و نهال هم سبز و پر رنگ می شد.
پیامبر هم از پنجره حیاط را نگاه می کرد و لبخند می زد.