این نمایشنامه اثری اقتباسی و برداشتی آزاد از رمان" کودک،سرباز،دریا " نوشته ی ژرژفون ویلیه است. مدت ها بود به دننبال سوژه ای خوب برای بیان اهمیت و پرداختن به فلسفه ی مبارزه با ظلم و دفاع و مقاومت آگاهانه میگشتم تا این ویژگی ها را در اثر مذکور یافتم.
افسرآلمانی : من مطمینم یه روز جنگ تموم میشه و بچه های ما با بچه های فرانسه دوست خواهند بود و در صلح و صفا زندگی خواهند کرد...این جنگ مزخرف تموم میشه...دعا میکنم این آخرین جنگ توی دنیا باشه تا هیچ پدر و پسری از هم جدا نشن،تا دل هیچ مادری رنگ دلواپسی و دلتنگی به خودش نگیره،من مطمینم جنگ یه روز تموم میشه و توی این چاله ها به جای دینامیت،کاج های نویل میکارن و مسافرای آلمانی از توی قطاری که از روی همین ریلها رد میشه برای بچه های فرانسوی دست تکون میدن...
کنگره :
PIR8044 /ل512پ4 1397
شابک :
978-600-03-2266-3
نظر دیگران //= $contentName ?>
عنوان کتاب، اشتباه درج شده. پدر خط تیره پسر، صحیح است...