خلاصه کتاب تختخوابت را مرتب کن

معرفی کتاب رختخوابت رو جمع کن

در کتاب رختخوابت رو جمع کن، ژنرال ویلیام اچ. مک ریون از 10 درس باارزشی که در عصر خدمتش در نیروی دریایی آمریکا گرفته است حرف می زند و اینکه چگونه این درس ها را به زندگی شخصی اش راه داده تا از موقعیت های سخت و دشوار، با موفقیت بالاتری رد شود. این میکروکتاب یکی از پرفروش ترین های نیویورک تایمز در سال 2017 بوده است. تمامی انسان ها در زندگی با مشکلات و سختی هایی روبرو می شوند. امکان دارد تعریف هر کدام از آن ها از سختی ها تفاوت داشته باشد، ولی ژنرال ویلیام اچ. مک ریون، اعتقاد دارد که جواب تمامی آن ها یکسان است. بشر به دنبال چیزی می گردد که تسلی بخش او باشد که بتواند انگیزه بگیرد تا روز دیگری را آغاز کند، چیزی که در این جهان فانی به او عزت نفس بدهد. ولی این فقط به جنگ ارتباط ندارد. انسان در زندگی روزانه هم به همین احساس نظم و انضباط نیاز دارد.

میکروکتاب رختخوابت رو جمع کن (Make Your Bed) در هر فصل، به طور جداگانه به یکی از اصول رفتاری و تربیتی یگان مخصوص نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا می پردازد. این رویکردهای رفتاری، خصوصیت هایی به حساب می آیند که زندگی روزانه افراد و اجتماع را توسعه می بخشند و به پیش می برند. ژنرال ویلیام اچ. مک ریون (William H McRaven) فارغ التحصیل دانشگاه تگزاس در آمریکاست. یکی از افتخارات وی خدمت در ارتش آمریکا بوده است و به خاطر دلاوری ها و جسارت هایی که طی 37 سال در نیروی دریایی آمریکا از خود به نمایش گذاشت، به عنوان یکی از شاخص ترین دانش آموختگان دانشگاه تگزاس آمریکا شناخته شد. هم اکنون او مدیر دانشگاه تگزاس است.

میکروکتاب های سبکتو در حقیقت چکیده ای مهم از کتاب ها هستند که شما بتوانید آن ها را در زمانی معقول بخوانید. همه ما در روز زمان های پرت زیادی داریم که می توانیم با میکروکتاب آن را به زمان طلایی تبدیل کنیم. میکروکتاب ها شامل بخش های ثابتی هستند، در ابتدا توضیحاتی در مورد نویسنده وجود دارد چرا که وقتی شما با نویسنده آشنا باشید بهتر با کتاب ارتباط برقرار می کنید. بخش بعدی، توضیحی کلی در مورد کتاب است که شما بتوانید در یک نگاه با مبحث کلی کتاب آشنا شوید و بخش آخر هم چکیده مفید آن است.

گزیده کتاب رختخوابت رو جمع کن 

در حال رکودزنی بودیم. طناب نایلونی ضخیمی را گرفتم که قسمتی از آن به برج وصل بود و بخش دیگر آن طناب صد متر آن طرف تر بود. زمانی که به انتهای مسیر رسیدم دستگیره ام را رها کردم و روی ماسه نرم افتادم و به سمت مانع بعدی رفتم. شما وقتی روی طناب هستید نسبت به زمانی که از آن آویزانید، ثبات کمتری دارید و اگر بیفتید و به خودتان آسیب بزنید، از کلاس اخراج می شوید. من با زمانی ناامید کننده از خط گذشتم. در حالی که خم شده بودم تا نفسی چاق کنم یک کهنه سرباز ویتنامی به سمتم آمد و گفت «کی می خوای یاد بگیری آقای مک؟، این مسیر با مانع هر بار تو رو شکست می ده، مگه اینکه ترس رو کنار بگذاری و کمی ریسک کنی»

یک هفته بعد، ترسم را کنار گذاشتم، روی طناب رفتم و با سر به سمت پایین سُر خوردم. می دیدم که آن کهنه سرباز جنگ ویتنام به نشانه تایید سرش را تکان می دهد. این وضعیت درسی ساده در مورد غلبه بر اضطراب ها و اعتماد به توانایی هایتان برای انجام کارها به بهترین شکل ممکن است. درسی که همیشه برایم کارساز بود.

زندگی یک جدال است و همیشه زمینه های شکست وجود دارد ولی کسانی که با ترس از شکست، سختی یا دردسر زندگی می کنند، هرگز به ظرفیت های واقعی خود دست نمی یابند. بدون غلبه بر محدودیت ها، بدون اینکه با سر به سمت موانع سُر بخورید، بدون نشان دادن جسارت زیاد، هرگز نمی فهمید که واقعا چه چیزی در زندگی تان امکان پذیر است.