...با سرعت وارد پایگاه می شوم. اوضاع درهم برهم است. هر کسی به سمت و سویی می دود. مدیرعامل و معاونت امداد و چند تن از همکاران حضور دارند. چند آمبولانس آماده حرکت به ردیف ایستاده اند تا وسایل و لوازمشان را چِک کنند و به سوی بم حرکت کنند.
کمبود راننده و امدادگر مشهود است و هنوز نیروهای کافی به پایگاه نرسیده است. همه باهم در تجهیز آمبولانس ها و بارگیری کامیون ها همکاری می کنند، حتی مدیر عامل.
دو دستگاه وانت تویوتا در جلو انبار متوقف است و چند نفر از همکاران مشغول بار زدن دارو و مواد غذایی و چند تخته چادر امدادی در آن ها هستند. آمبولانس ها پس از چند دقیقه آماده می شوند و ده دستگاه از آن ها آژیرکشان به سمت بم حرکت می کنند.
آن ها باید در اسرع وقت خود را به بم برسانند و در تخلیه مجروحین کمک کنند.
من با یکی دیگر از همکارانم موظف می شویم که به عنوان راننده با آن دو وانت تویوتا عازم بم شویم.