گنجشک های بابا
خاطرات شهید مرتضی کریمی شالی
- معرفی کتاب
- مشخصات کتاب
معرفی کتاب گنجشکهای بابا
هاجر پورواجد در کتاب گنجشکهای بابا، خاطرات شهید مدافع حرم، مرتضی کریمیشالی را روایت میکند. داستان گنجشکهای بابا از روزهای بهمن ماه ۱۳۶۰ و تولد مرتضی کریمی شالی آغاز میشود. مرتضی در گیرودار روزهای جنگ تحمیلی عراق و ایران به دنیا آمد و تولدش با شهادت پسرداییاش همراه بود.
این شهید مدافع حرم در خانوادهای مذهبی و انقلابی رشد یافت، در ۲۲ سالگی ازدواج کرد. مرتضی در حالی که از ۱۲ سال از زندگی مشترکش میگذشت و صاحب ۲ فرزند بود، با هدف دفاع از حق در دی ماه سال ۱۳۹۴ به سوریه اعزام شد. ۱۱ روز بعد در ۲۱ دی ماه و در حالی که برای به عقب آوردن آمبولانسی که حامل پیکرهای مطهر شهدا و تعدادی از مجروحان رفته بود، به شهادت رسید. نویسنده زندگینامه شهید مرتضی کریمی را در چند فصل با عناوین لبخند مادر، تکیه، بادیگارد، عروس شال، گنجشکهای بابا، هوای این روزای من هوای سنگره، وصیتنامه شهید، تصویر و راویان به رشته تحریر درآورده است. کتاب گنجشکهای بابا در دومین دوره جایزه شهید همدانی، کتاب برگزیده از نگاه مردمی شناخته شده است.
گزیده کتاب گنجشکهای بابا
هشت روز، از تولد مرتضی گذشته بود. تلفن خانه به صدا درآمد. پدرم جواب داد. یک دفعه تو هم رفت؛ اما سریع خودش را جمع کرد. مادرم خوابیده بود. بقیه هم توی پذیرایی نشسته بودیم. داشتم برای ناهار سیبزمینی پوست میکندم و مادربزرگم برنج میشست، خاله سبزی پاک میکرد. مصطفی هم که یک سال از مرتضی بزرگتر بود، بیشتر کنار مادر میرفت. محمدرضا که مریض بود، روی ویلچر نشسته بود.
معصومه هم جاروی کوچولویی به دستش گرفته بود و داشت حیاط را جارو می زد. پچپچها شروع شد. پدر، خاله را به گوشه حیاط برد. آرام صحبت کردند. دوباره وارد پذیرایی شدند و پیش مادربزرگ نشستند. یک چیزی به مادربزرگ گفت. نگاهها فرق کرد. چهرهها مثل ماتمزدهها شد. من هم کنارشان رفتم. متوجه شدم که خبر شهادت پسرداییام، حسین، را آوردهاند؛ اما جنازه ندارد. از طرفی پسرهای خاله و عمو و داییام هم مفقودالاثر شده بودند. هنوز داغشان را فراموش نکرده بودیم...