کتاب «اعترافات یک دائمالقصه» نوشتهٔ محسن قاضیزاده است، نشر صاد این رمان ایرانی را وارد بازار نشر کرده است.
داستان درمورد شخصی بنام سعید است. سعید یک نویسندۀ تازهکار است که جدیداً کتاب هزارویکشب را خوانده است. بعد از خواندن این کتاب متوجه میشود با پادشاهان قصّهها درد مشترکی دارد و آن افسردگی شاهانه است که درمان مشترکی دارند و آن شنیدن قصّه است. با روایت قصّۀ زندگی خودش، هم قصّه میگوید و هم در حال اعتراف به خطاهایش است.
از ساعت شش عصر که آمدهام اینجا لحظهشماری میکنم هرچه زودتر بروم پیش مینا. دلم هوای خرید برای مینا کرده. تعهد سه ساعت خواندن و نوشتن امروز تمام شود، میروم از فروشگاه برای مینا بیسکویت قلبی کاکائویی، کیم کاکائویی دابلچاکلت، شیرکاکائو و بیسکویت طرح حیوانات میخرم. این بهترین پاسخ به خواب دیشب است. وقتی از خانه میزدم بیرون، مثل هرروز بعدازظهر آمد پیشم. دستهایش را باز کرد و دور پاهام پیچید. سرش را بالا گرفت و با چشمهای ملتمسانه گفت: «بابا میشود امروز نروی؟»
از این جملهٔ هر روزهاش عصبانی شدم. گفتم: «بابا باید بروم. اینجا بمانم خودم را خراب میکنم.»، از نرفتنم مأیوس شد. سرش را بهسمت چپ گرداند و صورت چسباند به پایم. محکم در آغوشم گرفت. دستهایم را روی شانههایش گذاشتم و سفت به خودم چسباندمش.
«بابا خوراکی یادت نرود.»»
نظر دیگران //= $contentName ?>
کتابی هست که با ادبیات روان و ساده و خوب نوشته شده و خواننده را خسته نمی کند، و مشوق خوبی هست برای کسانی که رو...
کتاب خوبی است، دارای قلمی روان که بدون تکلف داستان را پیش می برد،و ارزش خواندن و توصیه کرده به دیگران را دارد....
بسیاااااار عالی،با حس،زنده،تاثیر گذار و پر روح هست فوق العاده حس خواننده رو درگیر میکنه عااااااااالیه توصیه م...
خیلی نپسندیدم داستانو، توقع بیشتری از قلم خوبی که میخوندم داشتم ، گنگ بود و بی انتها ، ولی در کل کتاب بدی نبو...