کتاب چرا برخی از مثبت اندیشان به نتایج بزرگ دست می یابند؟ به قلم نورمن وینسنت پیل، راهکارهایی در اختیار شما قرار میدهد تا بدانید چگونه با چالشهای بزرگ مقابله کنید، رؤیاهایتان را بشناسید و در تمام جنبههای زندگی به موفقیت دست پیدا کنید.
نورمن وینسنت پیل، کسی است که به دیگران یاد داد چطور تفکر مثبت داشته باشند و آن را در زندگی به کار بگیرند، او گفتگویی روشن و مرحله به مرحله را با نظامی علمی در اختیار همگان قرار میدهد تا بتوانند شک و تردید به خود را به یقین تبدیل کرده و با اعتماد به نفس، موانع را کنار زده و به پیروزی برسند. همۀ افراد در انجام دادن کار، در رسیدن به اهدافشان، در حفظ سلامتی و در زندگی کلی شان خواستار نتایج عالی هستند. حالا یک خبر خوب: نتایج خوب از آنِ شماست. چگونه؟ نورمن وینسنت پیل (Norman Vincent Peale) سالها پیش ضمن خدمت به مردمی که به زندگی موفق دست یافتند، به این نتیجه رسیده است که بر اساس دانش حقیقی، افراد مثبت اندیش ناگزیر به نتایج بزرگ دست مییابند.
کتاب چرا برخی از مثبت اندیشان به نتایج بزرگ دست می یابند؟ (Why Some Positive Thinkers Get Powerful Results) به صراحت نشان میدهد که رابطهای مشخص بین تفکر مثبت و نتایج عالی و مثبت وجود دارد که یقینا فرمولی علمی و ثابت در آن دخیل است. به عبارت بهتر اگر مثبت بیندیشید، مثبت عمل کنید و مثبت تصور کنید، مثبت دعا کنید و باور مثبت داشته باشید، آنگاه نتایج عالی و قدرتمند از آنِ شما خواهد بود.
مفیدترین فرایند برای پرورش فرد در سازگاری با محیط این است که ایمان را در او تقویت کنیم. ایمان بالاترین درمانهاست، هیچ راهی جز آن وجود ندارد. ایمان به چه؟ به خدا، به مردم، به شغل خود، و به خودتان. وقتی فردی ایمانش را قوی میکند و وقتی تردید و نگرشهای بیلیاقتی به حداقل میرسد یا پاک میشود، دیگر آن شخص مشکلی جدی ندارد که بخواهد با آن مواجه شود. آن فرد به طور کامل ماهیت ذهنی و روحی خود را تغییر میدهد.
نقطه ضعف قبلی او به نقطهی قوت و قدرت تبدیل میشود. نتیجه این میشود که فردی که پیش از این نالایق بود، اکنون با قدرت و اشتیاق از عهدهی مشکلات برمیآید. مشکلاتی که پیش از این او را در خود غرق میکردند، درماندهاش میکردند و موجبات شکست او را فراهم میساختند، دیگر این طور نیستند. اکنون او بر آنها غلبه میکند. آنها را حل میکند یا از لحاظ فلسفی قادر است با آنها سر کند. او با نگرش مثبت به مشکلاتی که پیشتر مانع به حساب میآمدند، به عنوان فرایندهایی برای ایجاد شغل، و افزایش اطلاعات نگاه میکند.
من باید این تغییر را در نگرش ذهنی خود ایجاد کنم. به عنوان مردی جوان، من همه نوع نگرش داشتم، جز نگرش مثبت. در حقیقت، عقدهی حقارت بر من غالب شده بود. یادگیری نحوهی از بین بردن آن و ادامهی زندگی عادی یکی از بزرگترین مشکلاتی بود که تاکنون در زندگی با آن مواجه شدم. من رؤیاهای جاه طلبانهای داشتم و اهداف بزرگی برای خود در نظر گرفته بودم. خوش بینی و انرژی من بی حد و مرز بود. اما احساس بیلیاقتی و تردید داشتن به خود مرا بیچاره کرده بود. من دریافت این پیام استهزاآمیز را از ضمیر نیمه هوشیارم تحمل میکردم: ”تو نمیتوانی آن را انجام دهی، تو توانایی لازم برای انجام دادن آن را نداری.“