کتاب خانه دلم شیشه ای است نوشته ویداوثوق منتشر شده در نشر متخصصان است.این اثر حاوی اشعار زیادی می باشد.
خانه دلم شیشهای است
مرا دریاب!
به شب مهتاب شو؛
زیبا و روحانگیز.
چو خورشیدی
بتابان نور بر من.
بیفشان
گیسوانت را،
طلایی، زرد و نورانی.
صدایم کن!
به آهنگی،
به گوشم نغمههای جاودان سرکن.
به دیدارم بیا!
طنین گامهایت
که موزون و هماهنگ است،
به قلبم
شور میبخشد.
مرا دریاب!
به یک لبخند،
بیا بر لحظههایم پادشاهی کن!
به اعجازی،
بتابان نور بر من،
بزن رنگی به زیبایی،
به هر آغاز و پایانم..
ناز کن
برقص
چرخ بزن
گیسوانت را در باد رها کن...
ناز کن
خرامانخرامان بیا!
با دامنی پر از شکوفه بیا!
سرمست کن مرا،
با هر گام
آرام آرام،
دلبرانه و با ناز،
بیا...
از
دور
صدای خندههایت میآید،
بیا!
میدوم به سویت،
میبینی مرا
باز میخندی و ناز میکنی
دستهایت را
تا تمام انتهای آغوش باز میکنی.
میخندی و میخندم
و از بهار
سرشار میشوم.
و تو،
باز
ناز میکنی...
من،
سرمست میشوم..
هر صبح،
قبلِ هر طلوع،
در انتظار مینشینم
که بیایی.
هر صبح
بیتابم
که بیایی و باز
گیسوان طلاییات را
پریشان کنی
بر روی شانههای صبح
و
تو
از دور
میآیی
با دامنی پر از گلهای آفتاب
و خرامانخرامان،
بر وسعتِ آسمان گام برمیداری.
با مهر
به رویم لبخند میزنی
و آغوش گرمت را
به رویم میگشایی.
چرخ میزنی
در آسمان
و نور میپاشی
به همه جا
و من
رنگ میگیرم
از برق طلایی چشمانت...
هر صبح،
به انتظار طلوعم
ای دختر زیبای آسمان!
که بیایی
و رنگ خوشرنگ امید را
در تکرار هر طلوع،
بر صفحه روزهایم
نقش ببندی...