کتاب راز سایه به قلم دبی فورد، که در گروه پرفروشترینهای نیویورک تایمز قرار دارد، به شما نشان میدهد که چگونه ویرانکنندهترین افکار میتوانند نقطه عطفی جهت موفقیت یک فرد و شناخت زندگی ایدهآل باشد.
دبی فورد (Debbie Ford) در این کتاب به روشی کاملا مجابکننده راهکارهایی ارائه میدهد که رویکردهایتان را به زندگی تغییر میدهد. او ابزارها و فرایندهایی در اختیار شما قرار میدهد تا بتوانید از محدودیتهای داستان زندگیتان خلاص شوید. کتاب راز سایه (The Secret of the Shadow) به شما نشان میدهد «داستان زندگی شما» اینگونه آغاز نشده است که حقیقت شما را برای جهان توصیف کند. این داستان فقط بخش کوچکی از شماست که در الگوهای تکراری گذشته محصورتان کرده است و عشق، آرامش، امنیت خاطر و موفقیتی را که میتوانید کسب کنید، محدود میکند. برای آنکه بتوانید خود کامل و تجلی باشکوه خویش را ببینید، باید قدم از این داستان بیرون بگذارید. قدم بیرون گذاشتن از داستان زندگی به شما اجازه میدهد تا دیوارهای محکم پیرامون قلب خویش را درهم شکنید و از حصار خود بیرون آیید. برای زندگی کردن در دنیای بیرون از خویش باید زخمهایتان را مرهم گذارید و با گذشته خود آشتی کنید؛ باید رنجها و دردهای خود را بشناسید و ضعفها و کاستیهای خود که بخشی از طبیعت انسانی شما هستند، را بپذیرید.
تا زمانی که نفهمید که هستید و برای چه به این دنیا آمدهاید، درسهای بزرگی را که زندگی به شما میآموزد، درک نمیکنید و در دنیای کوچک داستان خود اسیر میمانید. برای گذشتن از داستان زندگی خود، باید با نبرد روزمره خویش و جهان روبهرو شوید. باید با تمام وجود آن را تجربه کنید. زیرا فقط وقتی میتوانید مسیر زندگی خود را تغییر دهید که آن را درست همانگونه که هست تجربه کنید. برای زندگی کردن خارج از محدودیت داستان خود باید ابتدا بیاموزید که هر آنچه شما را از دیگران جدا و در داستانتان محصور کرده است به وضوح تعریف کنید. سپس به تدریج هرگونه کاستی و نیستی درونتان را با عشق بپذیرید و در آغوش بگیرید. سپس باید بیاموزید چگونه خود را تعریف کنید تا هیچکس شما را با آنچه نیستید، اشتباه نگیرد. شما باید همه راههای توصیف خویش را بیاموزید. راههایی که سعی میکنید با آنها هویت خویش را پر کنید تا پوچی و خلأ عمیق درونیتان که زیر خواستههایتان پنهان است، را حس نکنید.
کتاب راز سایه به شما نشان میدهد چگونه ارزش همه آسیبها و ضعفهایتان و حکمتی را که در خود دارند، درک کنید. به شما یاد میدهد چگونه نقش خاص خود در این دنیا را کشف کنید و پرده از رازی که پشت داستان خود پنهان کردهاید، بردارید. اکنون زمان آن است که کشف کنید چگونه میتوانید از داستان زندگی خود برای غنی کردن زندگی خودتان و دیگران استفاده کنید. زمان آنکه دلیل داستان خود را بفهمید. اینکه چرا چنین داستانی برای خود ساختهاید، اما فقط زمانی میتوانید از این داستان که نام آن «شما» است، در جهت رشد و تعالی خود استفاده کنید که قدم از آن بیرون بگذارید.
برای رهانیدن خویش از دیوارهای زندان داستان کهنه زندگیمان، پیش از هر چیز باید بخواهیم خود را از پیلهای که پیرامون خویش تنیدهایم، رها کنیم. روزی داستانی شنیدم که دختر جوانی از عاقلهزنی پرسید: «چطور میتوان به پروانه تبدیل شد؟» عاقله زن با برقی در چشمانش و لبخندی بر لبش پاسخ داد: «باید آنقدر میل به پرواز داشته باشی که پیله خود را زمین بگذاری.» زمین گذاشتن پیله خود گاهی ممکن است فرایند دردناک و کندی باشد، اما زمانی که موفق به زمین گذاشتن آن بشویم، روحمان آزاد میشود و غرق در لذت رهایی روحی و عاطفی به پرواز در میآییم. برای رهایی از داستان خویش باید ابتدا آن را دوست بداریم، قدر بدانیم و برای هر نقشی که در زندگی ما داشته، قدردان باشیم. ما باید برای تجربهها، هدایا و حکمتی که داستان زندگی برایمان داشته است، سپاسگزار باشیم. فقط و فقط در آن شرایط است که میتوانیم با داستان زندگی خود آشتی کنیم، از محدودیتهای آن بگذریم و عمیقترین رؤیاهای خود را تحقق بخشیم.
من همیشه از خشمی که ما انسانها نسبت به خود داریم، متعجب میشوم. چرا ما همواره خود را برای اتفاقاتی که ده، بیست یا حتی سی سال پیش افتاده است، سرزنش میکنیم؟ چرا ما خود را مستحق رهایی از رنج یا اشتباهات گذشته نمیدانیم؟ من سال ها به پاسخ این سؤال فکر کردهام. من افراد بسیاری را دیدهام که زندگی خود را برای اتفاقات گذشته نابود و خود را از فرصتهای بسیاری محروم کردهاند. چطور ممکن است که ما تا این حد به نابودی خود – یا دست کم بخش تاریک یا ناخواستهای از خود که از آن شرم داریم - اصرار داشته باشیم؟ جنبه مخرب خودبیزاری و سرزنش خویش در همه ابعاد جامعه امروز ما دیده میشود. اعتیاد، خشونت، آزار و اذیت، دست کشیدن از رؤیاها و بیانگیزگی در زندگی همه ما رخنه کرده است.