بن بروکس در کتاب افراد دلیر، جسور و متفاوت، داستانهایی واقعی از دختران و پسران جسور و متفاوتی مانند دکتر زوس، جان بودیگا، پیتر جکسون و... را به تصویر میکشد که با وجود موانع بسیار توانستهاند بهترینِ خودشان باشند و دنیا را با تغییراتی عظیم رو به رو کنند. هدف بروکس از نگارش این کتاب ایجاده انگیزه در خواننده برای تغییر زندگیاش به سوی موفق شدن و رسیدن به خواستههایش بوده است.
کتاب افراد دلیر، جسور و متفاوت با بیان ویژگیهای افراد موفقی که در شرایط مختلف زندگی میکردند و ناگهان تصمیم به تغییر زندگی خود گرفتهاند به خواننده میگوید برای تغییر و موفق شدن باید از متفاوت بودن نترسید و شجاعت تغییر کردن داشته باشید. این کتاب توسط مینا رمضانی ترجمه و توسط انتشارات نسل نواندیش به چاپ رسیده است.
سالهای متمادی گروههای جنایتکار در لندن جان مردان بسیاری را در خیابانها میگرفتند. این خلافکاران اغلب از نوچههای کریس بودند. در سال 2006 پسرعموهایش، ریکی و دنی، به جرم کشتن پسری به نام دامیلولا تیلور محکوم شدند و برادر بزرگترش در درگیریای در داخل آرایشگاه بر اثر گلوله کشته شد. یک کارگر جوان از کریس پرسید: «آیا تو این زندگی را برای خود انتخاب کردهای؟» کریس از مرگ برادرش خشمگین، افسرده و غمگین بود. او نمیخواست عاقبتی چون برادر یا پسرعموهایش داشته باشد؛ بنابراین تصمیم گرفت روش زندگیاش را کاملاً تغییر دهد. او به کالج بازگشت و روی آموختن موزیک تمرکز کرد.
به پیشنهاد معلمانش وارد گروه موسیقی جوانان شد. او امیدوار بود که بتواند افراد زیادی را از منجلابی نجات دهد که خود در آن گرفتار بود؛ همان طور که کارگر جوان او را نجات داد. کریس میدانست اکثر کودکان به حضور در گروههای تبهکاری مایل نیستند. آنها خواستار زندگی امن و راحتاند. هیچ کس نمیخواهد با ترس در خیابان قدم بزند، کابوس و دستگیری و زندان داشته باشد و در شرایط خطرناک و سخت روزگار بگذراند؛ هرچند گاهی زندگیِ گروهی تنها راه ممکن به نظر میرسد.