کتاب اندیشه در بحران (دفتر چهارم) نوشته شهریار زرشناس توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است. در این جلد ریمون آرون و رولان بارت در نگاهی کوتاه مورد بررسی قرار گرفته اند.
ریمون کلود فردیناند آرون روشن فکر و جامعه شناس و ژورنالیست لیبرال فرانسوی و از همکاران ناتوی فرهنگی و یکی از ایدئولوگ های نظام سرمایه داری لیبرال در سال های جنگ سرد است.
رولان بارت را می توان در زمره ساختارانگاران دانست. اندیشه های ساختارانگارانه در قلمرو های مختلف علوم انسانی و اجتماعی و در رشته هایی چون: جامعه شناسی، روان شناسی، زبان شناسی، نقد ادبی و انسان شناسی ظهور و بروز داشته است. در دهه های نفوذ ساختارانگاری، برخی تفاسیر ساختارانگارنه از مارکسیسم، ادبیات داستانی و روان کاوی در آراء و آثار آلتوسر، کالر، مورداک و لکان ظاهر شده است.
گوستاو آرون (پدر ریمون آرون) روشنفکری از پیروان جهاننگری ظلمانی بهاصطلاح روشنگری و عقلانیت سکولارـ اومانیستی آن بود. گوستاو آرون افکار لیبرالی داشت و نیز از شیفتگان فرانسوا ماری ولتر (روشنفکر لیبرال ماسون قرن هجدهم فرانسه) بود. گوستاو آرون سرسختانه به جمهوری سوم فرانسه و نظام لائیسیته آن تعلق خاطر داشت. آنگونه که ریمون آرون عنوان میکند، گوستاو آرون در جوانی به عضویت فراماسونی درآمد. گوستاو آرون در جنگ جهانی اول در صفوف ارتش فرانسه جنگیده بود و نسبت به نظام لیبرالـ سرمایهداری فرانسه تعلق خاطر زیادی داشت.
در پی حدوث بحران اقتصادی سالهای ۱۹۲۹ تا ۱۹۳۲، پدرِ آرون ورشکسته و حیات اقتصادی خانواده دچار مشکل جدی شد. آنگونه که ریمون آرون وصف میکند، خانواده او از تبار سرمایهداران متوسط یهودی بودند که سدهها در شرق فرانسه زندگی کرده بودند، اما بحران اقتصادی سرمایهداری جهانی در سالهای اوایل دهه ۱۹۳۰ گوستاو آرون را به خاک سیاه نشاند. ریمون آرون خانواده پدریاش را متعلق به بورژوازی متوسط یهودی فرانسه میداند. او مینویسد:
اجداد من از یهودیهای شرق فرانسه بودند... امروزه خانواده پدریام در نظرم معمولی و کلاسیک جلوه میکند؛ خانوادهای که به بورژوازی متوسط یهودی فرانسه تعلق داشت. پدربزرگ پدریام، که حضورش را درک نکردهام، یک بنگاه عمدهفروشی پارچه در رامبرویلر (قصبهای در لورن) تأسیس کرده بود که به من گفتهاند اجدادش از قرن هجدهم در آنجا متوطن شده بودند... اجداد پدری و مادری من، به طوری که میگویند، «پول داشتند»، اما ثروت کلان نه. ... تا سال ۱۹۲۹ و بحران بزرگ، من پدرم را مردی خوشبخت، بشاش و آسوده به یاد میآورم... یک بار دیگر خاطرات سالهای سیاه از ۱۹۲۹ تا سال مرگش را به یادم میآورم که همه ثروتش را و نیز جهیزیه مادرم را به باد داده بود.