کتاب نوزایش نوآوری در دنیای دیجیتال اثر الکس تبراک، ما را با این واقعیت روبرو می کند که نیاز به کارآفرینی روز به روز بیشتر احساس می شود، زیرا نرخ نوآوری پایین است.
اصلی ترین هدف مخترعان و نوآوران از گذشته تا به امروز، چیرگی هر چه بیشتر انسان بر محیط پیرامون خود بوده است. با وجود این، واقعیت دیگری در مورد رویارویی انسان و فناوری رخ داده و آن چیرگی غم بار و رخوت انگیز فناوری بر انسان است. دنیای فناوری و عصر دیجیتال با دل آرایی وسوسه انگیز، روی هراسناک خود را نشان داده و افسردگی، غربت و دل مردگی را برای بشر امروز به ارمغان آورده است. اکنون زمان زایشی دوباره در حوزه ی نوآوری است که بشر قرن 21 را در میان انبوهی از داده های الکترونیک، همچنان سرزنده، نوآور، خیرخواه و مبتکر نگاه دارد.
کتاب نوزایش نوآوری در دنیای دیجیتال (Launching the Innovation Renaissance)، بیکاری، ترس و پیشرفت ناپایدار را به عنوان نشانه های رکود اقتصادی معرفی می کند. حقوق ثبت اختراع که در اصل برای این طراحی شده بود که به پیشرفت فنون کاربردی و علم یاری برساند، به سلاحی برای رقابت منفی و مخرب تبدیل شده است. شرکت ها و کارخانه ها تنها در پی خودخواهی، کپی برداری و چرتکه اندازی خود هستند، حتی به قیمت زیر پا گذاشتن حق دیگران. آن ها ارزشی برای حقوق نوآوران و مبتکران درنظر نمی گیرند. حقیقت بسیار تلخ این است که در دنیای کسب و کار امروز تقلیدگران تن آسا و کپی برداران سودجو با فریبگری، راه بقای خود را یافته اند.
الکس تبراک (Alex Tabarrok)، در این کتاب دانش و تجربه ی خود را در مورد جامعه، اقتصاد و نظام آموزشی آمریکا، منعکس کرده است که می تواند برای همه ی جوامع مفید باشد. او این نکته را گوشزد می کند که در آمریکا، قانون های ثبت اختراع، نظام آموزشی و نوع روند رفتار با مهاجران فرهیخته مانع پیشرفت این جامعه می شود. وی با هوشمندی راه حل های رویارویی با این مشکلات را ارائه می کند. راه کارهای او در این موارد خلاصه می شود: تحول در قانون های ثبت اختراع، جایزه های خردمندانه برای نوآوران، ساختار آموزشی بهتر از طریق معلم های بهتر، سیاست های خردمندانه برای اقامت نخبگان و جهانی سازی.
در بخشی از کتاب نوزایش نوآوری در دنیای دیجیتال می خوانیم:
آیا راهی وجود دارد که میزان نوآوری را حفظ یا حتی افزایش داد بدون این که قیمت ها از سطوح رقابتی بالاتر بروند؟ در روی کاغذ، بله. پاسخی ساده از سوی یک مرکز اهدای جایزه مانند جایزه برای نوآوری در پزشکی داده شد، پیشنهادی که در سال 2005 از سوی نماینده ی کنگره به نام برنارد ساندرز ارائه شد. پیشنهاد ساندرز این بود که شرکت های دارویی مانند امروز تقاضای حقوق ثبت اختراع داشته باشند، اما از زمانی که دارویی از سوی اف دی ای برای بازاریابی تأیید شود، شرکت دیگر این حق را نخواهد داشت که رقبای خود را در محدودیت قرار دهد. در عوض شرکت های دارای حقوق ثبت اختراع شایسته ی دریافت جایزه ای سالانه شناخته می شوند، جایزه ای مانند نیم درصد از تولید ناخالص داخلی یعنی 73 میلیارد دلار در سال 2011. پرداخت ها بر اساس رقم فروش، ارزش پزشکی و «استثنائات خاص» مانند هزینه های جبرانی برای بیماری هایی که از لحاظ جهانی مورد غفلت قرار گرفته اند، خواهد بود.
بزرگ ترین ویژگی خوب یک جایزه این است که بر خلاف روند کنترل قیمت، یک جایزه می تواند قیمت ها را پایین بیاورد بدون آن که نوآوری را کاهش دهد. قیمت های اقلام دارویی بدون بهره بردن از حق انحصاری خود به سطوح رقابتی کاهش خواهند یافت. اگر سرمایه برای جایزه ی مورد نظر زیاد می بود دیگر با کم شدن انگیزه ی ابداع روبه رو نمی شدیم بلکه حتی با افزایش انگیزه مواجه می شدیم.
عمده ویژگی منفی یک جایزه این است که برای پاداش دادن به نوآوری، رویکردی غیرمتمرکز را با رویکردی سیاسی جایگزین می کند. بر اساس حقوق ثبت اختراع هزاران مصرف کننده ی محصولات پزشکی تصمیم می گیرند چه محصولی را خریداری کنند و از خرید چه محصولی امتناع ورزند، که بدین ترتیب جریانی از پرداخت ها را به وجود می آورند و به طور خلاصه روند پاداش ها برای ابداع پزشکی را نمایان می کنند. هیچ فرد یا گروهی در مقام تصمیم گیری این که کدام دارو مستحق دریافت جایزه است و اینکه میزان جایزه چه مقدار باشد، نیست. در مقام مقایسه بر اساس روش جایزه دادن، هم میزان سرمایه ی ابداع و هم چگونگی تقسیم آن رنگ و بوی سیاسی به خود می گیرد.