کتاب سو استپول نوشته لئو تولستوی توسط انتشارات جامی منتشر شده است. «سواستپول و داستان های دیگر» مجموعه ای از داستان های کوتاه لئون تولستوی(۱۹۱۰-۱۸۲۸)، نویسنده برجسته روس است.
روشنایی پریده رنگ بامدادی، تازه آسمان تیره رنگ و قیرگون تپه های «ساپن» را روشن می ساخت. دریا نیز کم کم از لابه لای تاریکی شب بیرونمی آمد و انتظار تابش انوار طلایی رنگ خورشید را می کشید. مه کم رنگی که بر سطح دریا و زمین های ساحلی گسترده شده بود رفته رفته زایل می گشت. باد سرد سحرگاهی می وزید و آثار طراوت و شادی زایدالوصفی را بر گونه های عابرین بر جای می گذاشت. از مسافتی دور زمزمه پیاپی امواج دریا که بر روی صخره های سنگی ساحلی می لغزیدند به گوش می رسید و فقط غرش رعدآسای توپ کشتی ها بود که گاهگاهی این سکوت و آرامش دلپذیر بامدادی را در هم می شکست.
در قسمت شمالی بندر، جنب و جوش زیادی حکمفرما بود. دسته هایی از سربازان در میان غرش توپ ها به سرعت در رفت و آمد بودند. در مقابل بارانداز سرباز مسلحی پاس می داد و دکتر بیمارستان نیز در این هنگام با سرعت به سوی محل کار خود در حرکت بود. یکی از سربازان صورت خود را در آب سرد شستشو داد و سپس در حالی که به محل اصلی خود بازمی گشت اورادی را زیر لب زمزمه می نمود و پیاپی علامت صلیب به روی سینه اش می کشید.
اگر شما در این وقت به بارانداز نزدیک می شدید، بوی مخصوصی از ذغال های نیم سوز به مشامتان می رسید و از طرف دیگر، بوی تعفن غذاهای فاسد شده حالت تهوعی در شما ایجاد می کرد. در این هنگام دسته های مختلف سرباز که از نواحی دیگر به آنجا اعزام شده بودند از طرفی به طرف دیگر می رفتند. قایق ها از اشخاص مختلفی پر شده بودند. سربازان، ملاحان، مردان و زنان به تدریج از قایق ها پیاده می شدند و هر یک راه خود را به طرفی در پیش می گرفتند.