کتاب رازهای مردان متاهل خوشبخت اثر اسکات هالتزمن و ترزا فوی دیگرونیمو می باشد و نسل نواندیش آن را منتشر کرده است.این کتاب بیانگر این است که مردها با این توانایی به دنیا آمدهاند که زندگی زناشویی خود را طوری اداره کنند که همه عمر پایدار بماند. لزومی ندارد که برای تحقق این امر مردها عادت خود را از سر بیندازند و لازم نیست نگرش مردانهی خود را کنار بگذارند یا خصلت زنانه به خود بگیرند.
وقتی مردی با هدف بهبود زندگی زناشویی خود سخت تلاش میکند تا با استفاده از مهارتهای ذاتی خود نیازهای همسر خود را مقدم بر نیازهای خود قرار دهد، نه فقط زندگی زناشویی آنها بهتر میشود، بلکه نسبت به هر زمان دیگر خوشحالتر و راضیتر به نظر میرسد. طی سه نسل، میزان طلاق از چهارده درصد به تقریباً نیمی از ازدواجها افزایش یافته است؛ اما با آن که این «اپیدمی ملی» در همه جا گزارش میشود، به ندرت این حقیقت را میشنوید که این زن ها هستند که به محققان میگویند در زندگی زناشویی خود، خوشبخت نیستند. در حقیقت، زنها عامل دو سوم جداییها هستند.
انتظار میرود که زنها در امر روابط، استاد باشند. آنها به روان درمانگران مراجعه میکنند، به تماشای صحبت مشاوران تلویزیونی مینشینند، مقالات مجلهها را میخوانند یا در کتابهای خودیاری، به دنبال پاسخ مشکلات میگردند، اما هنوز هم زندگی زناشویی آنها زیر پایشان لگدمال میشود. علت این است که در بیشتر موارد، این مرد است که مورد اعتراض زن قرار دارد و بنابراین، مشکلات زندگی زناشویی فقط زمانی حل وفصل میشود که مردها کاری برای بهبود رابطه انجام دهند. مردها باید این چالش را بپذیرند. در غیر این صورت زنها مسلماً آنها را از خانه بیرون خواهند کرد و پس از بسته شدن در خانه، پیامدهای ویرانگر طلاق به شکل زیر پیش میآید: خانوادههای از هم پاشیده، ویرانی مالی، افت روحی و جسمی و فرزندان آسیب دیده. روابطی را که شما در جستجوی آن هستید، همگی در کتاب رازهای مردان متاهل خوشبخت گنجانده شده است.
این کتاب، شیوه هایی را به شما نشان خواهد داد که سایر مردان با استفاده از این شیوهها، همسرانشان را ترغیب کرده اند تا در پیوند زناشویی، شاد و شریک آنها باشند و ارتباطی قویتر، عاشقانهتر و متداومتر با همسرشان برقرار کنند. شما استحقاق آن را دارید!
اسکات هلتزمن (Scott Haltzman)، پزشک و استادیار بالینی، روانپزشک و رفتاردرمان در دانشگاه براون و مدیر پزشکی خدمات اجتماعی واقع در رودآیلند است. او در مطب خود به کار مشاورهی پیش از ازدواج و پس از ازدواج میپردازد. عشق و دلبستگی او برای تحکیم خانواده و زندگی زناشویی، منجر به اجرای برنامههای مختلف تلویزیونی در امریکا شده است. ترزا فوی دیگرونیمو (Theresa Foy DiGeronimo)، نویسندهی بیش از پنجاه جلد کتاب در زمینههای تربیت فرزند، آموزش و روابط خانوادگی است. در تألیف چند کتاب نیز با سایر نویسندگان همکاری کرده است. او استادیار دانشگاه ویلیام پاترسون واقع در نیوجرسی است.
من روزانه هشت ساعت مراجعان خود را میپذیرم؛ چه اشخاصی که به صورت انفرادی و چه زوجهایی که برای رواندرمانی به مطب من میآیند. به عنوان یک رواندرمانگر، گاهی دارو نیز برای درمان بیماریهای مهم روحی تجویز میکنم. حتی زمانی که مدیریت داروشناختی نیاز است، درمان من همیشه شامل گفتاردرمانی نیز میشود. مراجعان و من دربارهی مسائلی صحبت میکنیم که در زندگی آنها جریان دارد. درضمن راجع به این موضوع نیز بحث میکنیم که چگونه تجربههای گذشتهی آنها بر نوع نگاهشان به زندگی اثر میگذارد و پیش روی نقاط قوت آنها تمرکز میکنیم و اینکه چگونه از این نقاط قوت استفاده کنند تا احساس بهتری دربارهی وضعیتشان و همچنین خودشان داشته باشند. دربارهی قدرت گفتاردرمانی میتوان مطالب بسیاری بیان کرد. همانطور که در فصل هفتم خواهیم دید، گاهی در زندگی داشتن کسی که به حرفهایتان گوش دهد میتواند خاصیتهای درمانی شگفتانگیزی داشته باشد.
برخی افراد از روان درمانی بینش محور بهره ی بسیار میبرند، زیرا به آنها کمک میکند خاطرات تلخ را از گنجهی عواطف بزدایند و راه تازهای برای نگاه به مشکلات همیشگی بیابند. رواندرمانی شناختی رفتاری نیز اغلب مفید عمل میکند. این نوع رواندرمانی از این لحاظ با رواندرمانی بینش محور تفاوت دارد که به افراد کمک می کند مهارت های حل مشکل خود را ارتقا بخشند، آن هم نه از طریق کسب آگاهی نسبت به چرایی رفتارشان (این نوع روان درمانی، به چرایی ایجاد ترس از پله برقی در شما نمی پردازد)، بلکه از طریق فنون خاصی به آنها کمک میکند، احساس کنترل دوباره را به دست آورند (از این طریق که شما را وادار کند قدم به قدم و به تدریج دوباره روی پله برقی قدم بگذارید). این رواندرمانی، برای افرادی مفید و مؤثر بوده است که اضطرابها و نگرشهای منفی خود آنها، ناکارامد شان کرده است.
من با افراد زیادی صحبت کردهام که قدردانی خود را نسبت به راهکارهایی که به شکل فردی یا زوجی به آنها کمک کرده است، ابراز داشته اند؛ اما در اغلب موارد، این قابلیت ارزشمند ناشناخته میماند و مثل قضیهی باب، مشکلات زناشوییشان حادتر میشود. به خاطر داشته باشید این که به رواندرمانی بروید «چون همسرتان شما را فرستاده است»، کاری اشتباه نیست.