امتیاز
5 / 5.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
14,300
نظر شما چیست؟
سرمای برف همیشه آزارنده نیست؛ ‌گاه دستی می‌شود مهربان، که لباسی پشمی را بر تن پسرکی فقیر و روستایی می‌پوشاند. «از روزهای برفی»، با داستانی از یک حسرت نوجوانانه آغاز می‌شود؛ حسرتی که زاییده فقر است و مثل سرمای زمستان، انگشت‌های قهرمان قصه را می‌گزد. اما محمدی پاشاک قرار است به این قهرمان کوچک بیاموزد که زندگی برای هر درد خود درمانی و برای هر قفل کلیدی دارد. او به امیر، قهرمان قصه، یاد می‌دهد که تنها مسیر تحقق رویا‌هایش، کار کردن است.
داستان بعدی ساحت تجربه‌ای دیگر برای امیر است، با شخصیت‌های بسیار که تفاوت‌هایشان با یکدیگر، فضای داستان را واقعی‌تر کرده است. در داستان «کرانه‌های دور» امیر و دوستش می‌خواهند الاغی را که در چاله‌ای افتاده نجات بدهند، اما تلاش آن‌ها برای نجات این حیوان زبان بسته دردسرهای بزرگی برای خانواده‌هایشان ایجاد می‌کند. نویسنده در این داستان، انجام کار درست را در ذهن قهرمانان نوجوانش به چالش می‌کشد و در تمام طول قصه آن‌ها را با این تردید مواجه می‌سازد که آیا بی‌تفاوتی نسبت به مشکلات دیگران، راه بهتر و بی‌دردسرتری نیست؟
اما جهان قصه، جهان آموختن از خوبی‌ها و بدیهاست، جهان برتری ایمان به شک و تردید. به همین خاطر پایان قصه جایی است که مشت آدم‌های بد باز می‌شود و رنج آدم‌های خوب پایان می‌گیرد، تا مخاطب نوجوان به همراه قهرمان قصه، در این چالش بزرگ، همچنان وفادار به عاطفه‌ ناب کودکانه‌ خویش بماند.
سومین قصه‌ نیز با عنوان «عروس گلک» داستانی است در ستایش دوستی؛ قصه‌ای پر از تجربه‌های تازه، جغرافیای تازه، اتفاق‌های تازه و نگاهی نو به دنیای نوجوانان. دنیای نویسنده در این قصه‌ها مثل برفی پانخورده، از کلیشه‌های رایج داستان نویسی نوجوانان پاکیزه مانده است.
تنها وجوه ارتباط بین این سه داستان؛ یکی شخصیت داستانها به اسم امیر است و دیگری هم فضای روستایی داستانها است.
صفحات کتاب :
104
کنگره :
PIR8203‭/ح‌8545‮الف‌‬4 1371
دیویی :
3‮فا‬8[ج‌]/62
کتابشناسی ملی :
554051
سال نشر :
1371
شابک دیجیتال :
978-600-03-2356-1

کتاب های مشابه از روزهای برفی