کتاب فراتر از راز نوشته ی لیزا لاو، علاوه بر تکنیک هایی برای راهنمایی شما، تلاش می کند تفاوت میان استفاده از قانون جذب برای خواسته های نفسانی را، از کاربرد آن برای خواسته های معنوی شفاف سازد.
در سال 2011 شاهد تغییرات گسترده ای در جهان بودیم. در عرض چند سال، رکود اقتصادی، نشت مواد نفتی، سونامی، زلزله و شورش در کشورهای مختلف رخ داد. از دیدگاه قانون جذب، چه چیزی در حال وقوع است؟ حقیقت، رویدادی مثبت را نشان می دهد. این رویدادها به ما فرصت می دهند از قانون جذب در جهت خلق جهانی نو برای بشریت استفاده کنیم. جهانی که قانون جذب در آن در راستای مشارکت، اصول معنوی و خدمت به دیگران مورد استفاده قرار گیرد، نه برای رسیدن به اهداف مصرف گرایانه و مادی.
کتاب فراتر از راز (Beyond the secret) به نگرانی هایی مانند ملاحظات مادی می پردازد و در تلاش است تا به شما بیاموزد که چطور از قانون جذب در راستای تعلیمات معنوی بهره گیرید. اگر باور داریم که رازی در زندگی وجود دارد و ارزش کشف کردن دارد، بدون شک، راز نه تنها قانون جذب نیست، بلکه راز معنویت و خداست؛ خداوندی که می خواهد انسان ها ثروتی معنوی و نه مادی را جذب کنند. قبل از آنکه استفاده از قانون جذب را بیاموزیم، ضروری است معنای زیستن را آموخته و به خواسته های خدا توجه کنیم. تنها در این صورت است که از قانون جذب به صورت کامل بهره مند می شویم و جهانی دوست داشتنی تر ،عاشقانه تر و زیباتر خلق می کنیم. باید بگوییم این کتاب، یک موهبت است. معنویت به شکل های گوناگون راهبر این کتاب بوده است و نگارش آن چیزی از معجزه کم ندارد.
تمام آنچه طی پنجاه سال اخیر به سمت خود جذب کرده ایم، توسط سیستم باوری به ما دیکته شده است. این سیستم به طور روزافزون بر دیدگاه های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و حتی مذهبی ما تأثیر گذاشته و هدف اصلی ما را مصرف گرایی عنوان می کند. این باور تا حدودی توسط ویکتور لبو، اقتصاددان برجسته توصیف شده است. او در سال 1955 مفهوم زندگی را اینگونه تعریف کرد:
«اقتصاد پررونق ما می طلبد که مصرف گرایی را به عنوان روش زندگی انتخاب کنیم، خرید و استفاده از کالاها را به عنوان آیین خود بپذیریم و ارضای نیازهای نفسانی و معنوی خود را از طریق مصرف گرایی تأمین نماییم. معیار وضعیت اجتماعی، پذیرش اجتماعی، اعتبار و… اکنون در الگوهای مصرفی ما نهفته اند. مفهوم و ارزش زندگی ما امروزه در میزان مصرف گرایی ما تعریف شده است. هر چه فشار برای سازگاری با هنجارهای اجتماعی بیشتر باشد، انسان بیشتر تمایل دارد فردگرایی و خواسته های خود را در پوشاک، خوراک، خانه، خودرو و عادات خود نشان دهد.»
با چنین اصولی که از چند دهه قبل بر سبک زندگی غلبه کرده است، بررسی دلیل بکارگیری قانون جذب برای خلق مصرف گرایی گران قیمت و افراطی، ساده است. ما هر چه خواستیم، خریدیم و به سرعت دور ریختیم، سپس بیشتر خواستیم و حتی نیندیشیدیم که این الگوها می توانند جهان ما را به سوی ویرانی سوق دهند.
ممکن است عده ای بدون شناخت کامل این اصول معنوی، در استفاده از قانون جذب با موانع جدی روبه رو شوند. همان طور که در تعالیم دینی مختلف آمده است: «ابتدا در جستجوی قلمروی بهشت باشید، سپس همه موهبت ها به سمت شما روانه خواهند شد». این کتاب نوشته ی لیزا لاو (Lisa Love) نیز به شما توصیه می کند راز معنویت را دریابید و سپس از قانون جذب بهره بگیرید تا به خواسته ها و نیازهای خود دست یابید. این کتاب در تلاش است تا با ارائه رهنمودهای لازم به ما کمک کند ارباب معنویِ غول چراغ جادوی قانون جذب شویم؛ تنها با درک کامل اصول ارائه شده در این کتاب می توانید این انرژی جادویی را صرف صحیح ترین مسیر برای انسان ها و کائنات نمایید.
در بخشی از کتاب فراتر از راز می خوانیم:
خود من جوان تر که بودم از قانون جذب استفاده می کردم تا حضور شرارت و شیطان را در زندگی انکار کنم. داستانش را برایتان تعریف می کنم: دهه 1980 بود، مدت زمان زیادی نبود که قانون جذب را آموخته بودم. با استفاده از این قانون تمرین می کردم که هر جا می روم ماشین را قفل نکنم. به سادگی با به کار بردن عبارات تأکیدی مثبت و تمرکز بر این که من و اموال من همیشه ایمن هستند، با خیال راحت ماشین را پارک می کردم و به کارهایم می رسیدم. از قضا در آن زمان یکی از هم اتاقی های من خانمی متدین و معتقد بود. او هر از گاهی شاهد تمرین ها و تمرکزهایم بود. تا اینکه یک روز مرا به کناری کشید و گفت: «هرگز خدای خودت را نیازمای. او نیازی به آزمودن ندارد». جوان بودم و با خود گفتم: «عجب تفکر محدودی دارد. او نیز باید در کلاس های قانون جذب شرکت کند. شاید کمی ذهنش باز شود».
مدت ها گذشت و امروز که به بلوغ فکری بیشتری رسیده ام، متوجه شده ام که او راست می گفت، نباید خدایم را بیازمایم. بلکه باید دیگران و در درجه اول خود را مورد آزمون قرار دهم. حال می فهمم آن روزها همیشه در ترس از بی ثباتی و عدم امنیت زندگی می کردم و می خواستم اثبات کنم که قوی هستم. این من بودم که آن تفکرات را در ذهنم پرورانده بودم. امروز می دانم همه ما می توانیم در دنیایی سراسر عشق و آزادی زندگی کنیم، اما شرط عقل احتیاط است. در دین اسلام جمله ای رایج است که آن را خیلی دوست دارم. مسلمانان اندیشمند می گویند: «با توکل بر خدا، زانوی اشتر را ببند». شاید هم اتاقی من نیز همین را می خواست به من بگوید که به خداوند اعتماد داشته باش، اما در خودرویت را نیز قفل کن.
کنگره :
BF639/ب4ر20845 1395