کتاب «گردان نهم» نوشته گلعلی بابایی بخشی از وقایع گردان نهم لشکر 27 محمد رسولالله (ص) تهران را روایت میکند؛ این کتاب در انتشارات 27 بعثت منتشر شده است.
نوع شکلگیری گردان «حبیببن مظاهر»، مسئولان آن در مقاطع مختلف، عملیاتها، محورهای عملیاتی و... از موضوعاتی است که در این کتاب به آنها اشاره شده است. در واقع این اثر مستندی پژوهشی است که در قالب داستان بازگو شده است. نحوه تشکیل تیپها و گردانهای رزمی سپاه، نحوه هجوم دشمن به خاک ایران در شهریور سال 59، محورهای هجوم و هستههای مقاومتی که در مناطق مخالف جبهه تشکیل و اندکاندک شکل منسجمی گرفت، ورود بسیج به عنوان بازوی سپاه، سازماندهی بسیج توسط سپاه از محورهای مورد اشاره در این کتاب است. همچنین در این کتاب به شخصیت شهیدمهدی وزوایی که مؤسس گردان نهم لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص) است، نیز اشاره شده است، شهید وزوایی از دانشجویان مسلمان پیرو خط امام بوده که در اسفند سال ۶۰ به پادگان دوکوهه میرود و این گردان را تشکیل میدهد، نفرات اولیه آن از سپاه بودند و در مجموع ۶۰۰ نفر از نیروهای سپاه عضو این لشکر شدند.
به فاصلهی ۱۰۰ متری مقابل گردان ما خاکریزی قرار داشت؛ بچهها از پشت آن خاکریز گذشتند و هنوز شاید بیش از یکصد متر از آن خاکریز فاصله نگرفته بودیم که ناگهان مثل باران از هر طرف آتش دوشکا و خمپاره و توپ روی سر نیروهای ما باز شد. از هر طرف رگبار آتش دشمن به طرف بچهها میبارید. در آن هزار متر اول مسیر پیشروی، اکثر بچه ها کپ کردند، بعد از هر چند گام روی زمین میخوابیدند، این واکنش آنها هم دلایل موجهی داشت. اول این که ابداً سابقهی حضور در جبهه را نداشتند، لذا آن صداهای شدید و مهیب انفجارها به گوششان آشنا نبود، به همین خاطر نمیتوانستند به خودشان مسلط بشوند. دلیل دیگر چنان واکنشی از طرف بچهها به گمان خودم به ایجاد شوک و اختلال موقتی در دستگاه عصبی آنان مربوط میشد؛ طوری که وقتی روی زمین میخوابیدند، دیگر قادر به بلند شدن نبودند. کل اعضای بدنشان کرخت و بیحس شده بود، این حالت را فقط آن کسانی درک میکنند که تجربهی حضور در اولین عملیات را داشته باشند.