کتاب درآمدی بر هرمنوتیک، به نقد دیدگاه هایی پرداخته است که در تقابل و چالش مستقیم با روش مقبول و رایج در میان عالمان دینی ما قرار دارند؛ همان روشی که پیش از قرن بیستم شیوه پذیرفته شده و معهود همه پژوهشگران در مقوله فهم و تفسیر متن بوده است. بنابراین، نحله هایی که اساساً با سنّت تفسیری حوزه های علمیّه تضاد جدّی ندارند و اختلاف نظر آنان جزئی است، نقد نشده اند. آراء سه متفکر برجسته هرمنوتیکی در قرن بیستم، هیدگر، گادامر و پل ریکور مورد نقد و ارزیابی قرار گرفته است.
واژهٔ «هرمنوتیک» از زبان یونان باستان ریشه گرفته است (hermeneuin= تلفظکردن، توضیحدادن، ترجمهکردن) و برای نخستینبار توسط متفکرانی استفاده شد که درمورد چگونگی بیان پیامهای الهی و ایدههای ذهنی به زبان انسان بحث میکردند.برای مثال، فیلسوف یونان باستان، افلاطون (427-347 قبل از میلاد)، در رابطه با شاعران از واژه هرمنوتیک تحت عنوان «هرمیونیت الهی» استفاده کرد و دانشجوی او ارسطو (384-322 قبل از میلاد) نخستین رساله موجود را درباره هرمنوتیک نوشت و در آن نشان داد چگونه کلمات گفته و نوشته شده بیان اندیشههای درونی هستند. بنابراین، از اولین مرتبهٔ پدیدار شدن خود، واژهٔ هرمنیون، همراه معادل لاتین آن، مترجم، به نوعی با درک ارتباطات گفتاری یا نوشتاری ارتباط داشت.