کتاب من دوست ندارم مدرسه بروم

معرفی کتاب من دوست ندارم مدرسه بروم 

برخی از کودکان به هنگام مدرسه رفتن مضطرب و نگران می شوند. این حالت برشکل گیری اعتماد به نفس آنها تاثیر دراز مدت می گذارد. اثرات روانشناختی و جسمانی اضطراب بر کودکان ،موضوع بسیاری از پژوهش ها و کتاب ها است.
بیشتر این منابع با هدف آماده سازی متخصصان بهداشت روان به تحریر در آمده اند و منابعی که به زبان ساده این مباحث را برای والدین بطور عام مطرح کنند بسیار نادرند. این کتاب یک راهنمای کاربردی به زبان ساده، مختصر و مفید است که به والدین این کودکان کمک می کند اضطراب را در کودک خود تشخیص دهند و نیز راهکارهایی را به زبان ساده و مناسب به آنها ارائه می دهد. مطالعه این کتاب به عموم مادران و پدران توصیه می شود.

خلاصه کتاب من دوست ندارم مدرسه بروم 

هانی، زنبور کوچولو، با مادرش در یک درخت بلوط بزرگ زندگی می کرد. او آواز خواندن و بازی را خیلی دوست داشت. بیشتر از هر چیزی دوست داشت همیشه کنار مادرش در خانه بماند. هانی یک زنبور کوچولوی شاد بود.آخرین روز تابستان بود که مادر گفت:« هانی فردا روز اول مدرسه است ».هانی گفت:« من نمی خواهم به مدرسه بروم »و دوید سمت اتاقش.مادر وارد اتاق شد و روی تخت کنار هانی نشست.((هانی یادت می آید به دیدن خانم معلمت رفتیم؟ به نظرم خیلی مهربان بود)).هانی گفت:« بله اما من نمی خواهم به مدرسه بروم »سرش را زیر بالش قایم کرد.((مدرسه خوش می گذرد هانی، با دوستانت باب و تام در یک کلاس هستید))صبح روز بعد مامان هانی کمکش کرد پیراهن صورتی اش را بپوشد و موهایش را مرتب کند تا برای روز اول مدرسه آماده شود. هانی به آشپزخانه رفت. خیلی آرام شروع کرد به خوردن صبحانه ی مورد علاقه اش پرک گندم و یک لیوان کوچک آب پرتقال.