کتاب ماجراهای نرگس اثری از مهری ماهوتی برای کودکان است که در انتشارات به نشر، بهنشر به چاپ رسیده است.
غروب بود. بوی گل محمدی می آمد. نرگس لب حوض منتظر مهمان ها نشسته بود. فکر کرد: «حالا که اذان شده، بهتر است وضو بگیرم و نمازم را بخوانم. » بند ساعت را از دور دستش باز کرد. یک دفعه ساعت مثل ماهی از لای انگشت هایش لیز خورد و توی حوض افتاد. نرگس فوری آستین لباسش را بالا کشید و توی آب خم شد، اما هر کاری کرد، دستش به ساعت نرسید. با ناراحتی به اتاق برگشت. نرگس با روسری سفید و پیراهن آبی، خیلی قشنگ شده بود. همه خوشحال بودند. نرگس دوست داشت مثل همه خوشحال باشد؛ اما دلش تاپ تاپ میزد نکند کسی لب حوض برود و ساعت را توی آب ببیند! شام را که خوردند مادربزرگ راه افتاد طرف حیاط. نرگس جلو دوید تا بگوید چه اتفاقی افتاده؛ اما نتوانست. مادربزرگ رفت و با آلبوم قدیمی اش برگشت.......