تجربیات تلخ دوران کودکی باعث ایجاد زخمهای عاطفی شده و زندگی افراد را در بزرگسالی دچار مشکل میکند. مردم اغلب تحت تاثیر تجربههای دوران کودکی خود قرار دارند پس میتوان به جرات گفت که احساسات دوران کودکی نقش بسزایی در دوران بعدی زندگی دارد و این یعنی زنگ پرصدای خطر برای افرادی که به احساسات فرزندشان توجهی ندارند.برخی از تجربههای منفی دوران کودکی میتوانند سلامت روان شما را در نوجوانی و بزرگسالی تحت تأثیر قرار دهند. تجربههای دوران کودکی عوامل مشکلات قدرتهای فردی را توسعه میدهد. در دوران کودکی، شما تا حدودی تعریف میکنید که چه کسی هستید و چطور زندگی میکنید. زخمهای عاطفی دوران کودکی ناشی از تجربیات بدی است که در طول سالهای شکلگیری، انسانها از آن آسیب دیدهاند.
خیلی از کودکان با ماه مهر میانه ی خوبی ندارند. یکی دلش درد می گیرد، یکی سرش و یکی حالت تهوع. خلاصه سعی می کند به هر بهانه ای از رفتن به مدرسه معاف شود. این حالت ممکن است به خاطر حالتی باشد که در گذشته فوبیای مدرسه نامیده می شد. تقریباً تمام کودکان به خانواده و والدین خود به خصوص مادر وابسته هستند. این وابستگی اگر عادی و در حد معمول باشد مشکلی ایجاد نخواهد کرد، اما اگر کودک بدون مادر خود نه جایی برود، نه به تنهایی بماند و نه بازی کند هشداری برای والدین محسوب می شود. این مسأله وقتی بحث برانگیزتر می شود که کودک به سن مدرسه رسیده و مجبور است ساعاتی از روز را خارج از خانه و دور از مادرش بگذراند. البته بیشتر کودکان وقتی برای اولین بار به محیط شلوغ و پر سر وصدای مدرسه پا می گذارند و با معلم و هم سن و سالان خود رو به رو می شونداحساس ترسی ناشناخته از مواجهه با محیط جدید و دوری از محیط امن خانه به آن ها دست می دهد، اما با مرور زمان و خوگرفتن با دوستان جدید و معلم که شباهتی به مادر خود دارد این احساس از بین رفته و به آرامش می رسند. اما برخی از کودکان نمی توانند با محیط جدید خو گرفته و مادر و خانه خود را فراموش کنند. این کودکان در یک حالت اضطراب دائمی هستند و توانایی تطبیق با محیط را پیدا نمی کنند. این اضطراب، اضطراب جدایی گفته میشود.