کتاب «آخ امیرعلی افتاد» داستانی کودکانه که به زبان فارسی و انگلیسی نوشته شده است. این کتاب نوشتهٔ بتول رخشانی زابل است و تصویرگری آن را نگار رخشانیمقدم انجام داده است. شخصیت داستان کودکی به نام امیرعلی است که ماجراهای جالب و آموزندهای را تجربه میکند.
آن روز، همیشه به یاد امیرعلی خواهد ماند. روز جمعه بود. امیرعلی با مادرش به خانه پدربزرگ رفت و چیزهایی دید که تا شب ذهنش را مشغول کرد. او خیلی خسته بود؛ به همین دلیل خیلی زود با فکر آن ماجراها به رختخواب رفت. چشم امیرعلی به یک لیوان مچاله شده افتاد که به جدول خیابان تکیه داده بود و گریه میکرد. امیرعلی خم شد و پرسید: چرا گریه میکنی؟ لیوان گفت: ببین صورتم پاره شده و باقیماندهی شربت دارد کف خیابان میریزد...