در کتاب پارادایم های علم و نظریه های برنامه درسی نوشته ی رحمت اله مرزوقی، سعی شده است تا نظریه های برنامه درسی بر اساس پارادایم های تولید علم پوزیتویستی، تفسیری، انتقادی، و پست مدرنی ساماندهی و طبقه بندی شوند.
مفهوم "علوم تربیتی" از جمله مفاهیمی است که در روند توسعه علوم انسانی و اجتماعی در قرون اخیر مطرح شده است. واژه "علوم تربیتی" اولین بار به وسیله مارک آنتوین ژولین (1962) جایگزین مفهوم پداگوژی گردید. وی آرزوی توسعه و تحول جهانی علوم تربیتی را داشت. در پداگوژی فرآیندها و روش های آموزشی و یا حوزه "عمل" تعلیم و تربیت مورد توجه قرار می گیرد. در صورتی که علوم تربیتی به مطالعه پدیده تعلیم و تربیت فارغ از هرگونه محدودیت علمی و عملی می پردازد که از این نظر با حوزه عمل نیز تا حدودی گسست ایجاد می کند. با این حال، این تلقی وجود دارد که باید از اندیشه های علوم تربیتی وارد حوزه پداگوژی گردید.
"علوم تربیتی" به مجموعه علوم و معارفی اطلاق می شود که موضوع تحقیق و مطالعات آن، فعالیت های گوناگون نظری و عملی در حوزه تعلیم و تربیت انسان است. یعنی فعالیت هایی که دربرگیرنده ی دیدگاه ها و نظریه های تربیتی، روابط و مناسبات تربیتی، نهادها و سازمان های تربیتی و تمامی عرصه های مرتبط با حوزه تعلیم و تربیت انسان در سطح نظری، عملی، کلان و خرد می باشد. یکی از قلمروهای علمی در مجموعه رشته های علوم تربیتی، رشته "مطالعات برنامه درسی" است که در آن دیدگاه ها و نظریه های گوناگون و متنوعی حول موضوعات و مباحث مرتبط با این رشته مطرح می گردد.
ارزیابی کلی طبقه بندی های انجام شده درباره نظریه های برنامه درسی حاکی از آن است که علیرغم تلاش فراوان محققان، همچنان ابهاماتی در "طبقه بندی نظریه های برنامه درسی" وجود دارد. به نظر می رسد که دلیل عمده این گونه ابهام ها، تنوعات و تکثر در طبقه بندی نظریه ها، عمدتاً ناشی از بی توجهی برخی از محققان نسبت به پیش فرض های این گونه دسته بندی ها بوده است. به عبارت دیگر، می توان گفت که طبقه بندی نظریه های برنامه درسی براساس پیش فرض های "پارادایم های تولید علم" که هر کدام نیز مبتنی بر پیش فرض های هستی شناختی، انسان شناختی و معرفت شناختی خاص خود می باشد، صورت نگرفته است.
پوزیتویسم نوعی رویکرد به علوم انسانی، اجتماعی و تربیتی است که برای اولین بار در ابتدای قرن نوزدهم در آثار آگوست کنت (1789- 1857) مطرح گردید. وی به عنوان یک "فیلسوف علم" و یک جامعه شناس فرانسوی ادوار تاریخی زندگانی بشری را در سه دوره الهیاتی، متافیزیکی و دوره "پوزیتو" یا علمی تقسیم نمود، که ذهن و اندیشه های بشری در هر کدام از ادوار فوق دستخوش تحولاتی بوده است در دوره نخست تفسیر حوادث براساس نیروهای ماوراءالطبیعه یا خدایان بوده است، در دوره دوم تفسیر حوادث براساس اصل علیت هرچند نه به شکل تفصیلی مطرح شده است، اما در دوره سوم شناخت علل حوادث براساس روش های تجربی و در درون طبیعت صورت گرفته است (کنت، 1893). کنت معتقد بود که پدیده های انسانی و اجتماعی اموری به هم مرتبط هستند و در عین حال که نظامی طبیعی هستند، از قوانین ثابتی نیز پیروی می کنند. لذا وظیفه دانشمندان حوزه علوم انسانی کشف این قوانین است، قوانینی که مانند قوانین علوم طبیعی هستند. به همین دلیل نیز امکان دستیابی به ایده "وحدت علوم" انسانی و طبیعی وجود دارد (به نقل از فروند، 1362، ص 61-62).
از منظر هستی شناسی و یا اینکه "چه چیزی" وجود دارد؟ پارادایم پوزیتویستی بر این باور است که طبیعت "مادی" است و مبتنی بر روابط علّی و معلولی می باشد و امکان کشف روابط بین آن ها وجود دارد. به عبارت دیگر، "واقعیت" چیزی است که مستقل از "ذهن" انسان و کاملاً عینی و سازمان یافته است و به وسیله قوانین حاکم بر آن و بدون دخالت اراده انسان، اداره می شود. به این معنا که این واقعیت نه تنها براساس تقاضا و اراده انسان تغییر نمی کند، بلکه خود را بر اراده و خواست انسان تحمیل می کند، به گونه ای که آدمی می تواند واقعیت و وجود مستقل آن را از ذهن و اراده خود احساس نماید.
این واقعیت مستقل از ذهن و به صورت عینی و مستقل از برداشت ها و تفسیرهای وی الگویافته است، و به شکلی منظم، باثبات می باشد، و نظم حاکم بر آن نیز از طریق روش های تجربی قابل شناسایی است (نیومن، 1997، ص 64). به عبارت دیگر، نظام یافتگی مذکور منتظر و در انتظار "کشف" به وسیله انسان است تا به زندگانی و امور وی نظم ببخشد. به همین دلیل، مدل سازی رفتار انسان امکانپذیر است. از این منظر، می توان گفت که امکان مدل سازی زندگانی آدمی و تعلیم و تربیت وی از طریق کشف قوانین حاکم بر طبیعت، زندگانی و رشد انسان وجود دارد.