کتاب خداحافظی با ماهیها سرگذشت داستانی شهید علی اکرم شرح پور با بیانی شیوا و جذاب و خواندنی است که مریم سادات ذکریایی آن را پدید آورده است.
خواب دید یک نفر به او گفت: برو داخل خانه، به خانمها بگو حجاب بگیرند، مهمان دارید. سراسیمه رفت داخل خانه و خبر را رساند و دوباره برگشت بیرون. آقایی را دید. تعارف کرد که بیاید داخل خانه. خانه دو در داشت. آقا از در شرقی وارد شد. وارد خانه که شد، دوباره تعارف کرد بنشیند، گفت: خدایا تو ظهور حضرت صاحب را نزدیک تر بفرما! او هم دست بلند کرد و گفت : الهی آمین. بعد به آقا نگاه کرد و گفت : ما کجا، امام زمان کجا، خدا پدرت رو بیامرزه!آقا نگاهی سنگین و پر از حرف و معنا به او انداخت و گفت: من امام زمانم! دهانش از تعجب واماند و به لکنت افتاد . آقا ادامه داد : به علی اکرم کاری نداشته باش!